کد خبر: 4305085
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۶
حجت‌الاسلام تقدمی معصومی در گفت‌وگو با ایکنا مطرح کرد

رجوع به سیره و اخلاق نبوی صرف اعتقادات محض نیست + فیلم

پژوهشگر تاریخ اسلام با بیان اینکه رجوع به سیره و اخلاق نبوی صرف اعتقادات محض نیست و باید همراه با اخلاقیات وارد زندگی مسلمانان شود، گفت: عقیده و عمل قرین یکدیگرند و اگر از پیامبر اکرم(ص) بحث می‌کنیم حتما باید آموزه‌های نبوی را در زمینه‌های عملی زندگی لحاظ کنیم؛ از زندگی مسلمانان باید شمیم عطر اخلاق و رحمت پیامبر اکرم(ص) منتشر شود.

چگونه در پرتو اخلاق نبوی زندگی معنادار می‌شود + فیلمسرویس اندیشه ایکنا؛ به مناسبت یک هزار و پانصدمین سالگرد میلاد رسول خدا(ص) به سراغ سیره‌پژوهان و اهل معرفت رفته تا ایام ولادت رئوف‌ترین خلق خدا برای مخاطبان اهل معنا با کلام معرفت‌افزایی از راه، روش و سیره پیامبری که برای همه اهل جهان رحمت است، همراه باشد.
در این مجال با حجت‌الاسلام والسلمین امیر تقدمی معصومی، استاد و پژوهشگر حوزه علمیه که سال‌ها اهتمام ویژه‌ای به پژوهش در تاریخ اسلام و تشیع داشته است به گفت‌وگو نشستیم. او مؤلف مجموعه کتاب‌هایی به نام «موسوعة» است که همت و پژوهشی 23 ساله را در 22 جلد کتاب به نگارش درآورده است. در این تألیفات به این دغدغه پرداخته شده است که در سنت اسلامی با همه جریان‌ها و فرقی که وجود دارد چه نگاهی به جریان غدیر و مسئله ولایت وجود دارد. او در این گفت‌وگو با اشاره به اینکه برای اینکه فهم صحیحی از ولایت و غدیر خم داشته باشیم، ابتدا باید ولایت پیامبر اکرم(ص) را بشناسیم و جوانب آن را درک کنیم تا بتوانیم به ولایت امیرالمؤمنین(ع) منتقل شویم، از غفلت جامعه مسلمان نسبت به مفاهیم اخلاقی در سیره نبوی یاد کرد.
تقدمی معصومی به مناسبت ایامی که با یاد و نام پیامبر(ص) همراه است از کم‌کاری تاریخی برایمان گفت که توجه به سیره و وقایع‌نگاری مجال پرداختن به مقام، عظمت و مناقب پیامبر(ص) را از ما گرفته است.
در بخش نخست این گفت‌و‌گو با عنوان «نور واحد؛ پیوند نبوت محمدی و ولایت علوی» به بیان این مسئله پرداخته شد که ما یک بی‌توجهی تاریخی نسبت به پیامبر گرامی اسلام(ص) داریم‌ و از لحاظ سیره، تاریخ و وقایع زندگانی پیامبر (ص) کتاب و مطالب بسیار داریم، اما از جهت مناقب، مراتب و فضیلت پیامبر(ص) کم‌کاری تاریخی صورت گرفته است، او توجه به مناقب و معاجز پیامبر(ص) را، اصل و اساس مباحث معرفتی بعد از توحید دانست. اکنون مشروح بخش دوم گفت‌و‌گو را در ادامه می‌بینیم و می‌خوانیم.
 
چگونه در پرتو اخلاق نبوی زندگی معنادار می‌شود + فیلم
 
جایگاه پیامبر گرامی اسلام(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت (ع) مشخص است اما اکنون پرسش این است که ما در برابر پیامبر اکرم(ص) چه وظیفه‌ای داریم و چگونه باید عمل کنیم؟ پیامبری(ص) که اسوه حسنه، رحمت للعالمین و دارای خلق عظیم‌اند. ما باید به سوی تمام آنچه از اوصاف پیامبر اکرم(ص) در قرآن، احادیث و تاریخ آمده است، حرکت کنیم؛ اگر معتقدیم که پیامبر(ص) ما خلق عظیم دارند، رحمت، مهربانی، شفقت، نوع‌دوستی، صلح‌خواهی، خانواده‌دوستی و تمام خوبی‌ها را دارند، ما باید به  سمت ایشان حرکت کنیم و قطعا در این راه به نهایت خلق پیامبر اکرم(ص) نمی‌رسیم اما هر چه نزدیک‌تر به پیامبر اکرم(ص) شویم و عطر و بوی خوشی از خلقیات پیامبر گرامی اسلام(ص) را بگیریم به وظیفه خود عمل کرده‌ایم. صرف اعتقاد ما به پیامبر اکرم(ص) کافی نیست آنچه مهم است بروز به این اعتقاد در عمل است، نه فقط نسبت به پیامبر گرامی اسلام(ص) بلکه نسبت به همه اهل بیت (ع) نیز باید اینچنین باشیم، همچنین در نسبت به سیدالشهدا(ع) عزاداری بدون اخلاق معنایی ندارد، توجه به اهل البیت(ع) بدون اخلاق و رعایت ضوابطی که اهل بیت(ع) معرفی کرده‌اند، بی‌معناست.
 
ما اگر از پیامبر اکرم(ص) بحث می‌کنیم حتماً باید این مباحث را در زمینه‌های عملی و عملیاتی زندگی خودمان لحاظ کنیم؛ باید در خانواده، جامعه و حتی در کشورهای مختلف، از زندگی مسلمانان، شمیم عطر اخلاق و رحمت پیامبر اکرم(ص) منتشر شود. اگر اسوه حسنه پیامبر گرامی اسلام(ص) برای ما ملاک و اساس است، اگر رحمت، لطف و عنایت پیامبر(ص)، توسل به پیامبر اسلام(ص) مهم است باید بروز آن در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان خودنمایی کند.
 

در اخلاقیات باید به پیامبر(ص) متوسل شویم

 

در بحث توسل که میان مسلمانان کمرنگ شده، باید پرسید که در این امر چقدر به پیامبر اکرم(ص) متوسل می‌شویم و کجا این موضوع برای ما مطرح و مهم بوده است؟ نص صریح آیه قرآن است که اگر آن‌ها بر خودشان ظلم کردند و استغفار کردند خدا آن‌ها را می‌بخشد. مثلا ما چقدر چله‌نشینی مانند اربعین درباره پیامبر گرامی اسلام(ص) داریم. حتی ما توسل و توجه به صورت دهه و یا مجلس مستقل برای پیامبر گرامی اسلام(ص) نداریم، درباره بقیه متعلقان به اهل البیت(ع) چنین توجهات و توسلاتی داریم ولی درباره پیامبر اکرم(ص) چنین گرامی داشتی نداریم؛ می‌توانیم مثلاً در ایام هفدهم ربیع‌الاول یک هفته جشن و مجلس معرفتی برگزار کنیم و یا در ایام شهادت پیامبر اکرم(ص) دهه نبویه و یا دهه محمدیه درباره شخص پیامبر گرامی اسلام(ص) و توسل به ایشان برپا کنیم. اگر می‌خواهیم برای ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) دعا، توسل و استغاثه کنیم چه کسی بالاتر، بهتر و مهمتر از پیامبر گرامی اسلام(ص) که به ایشان متوسل شویم. در انتهای دعای عهد آمده است؛ خدایا این غم و سختی را بر ما به سبب وجود پیامبر اکرم(ص) ببخش.
 
 

دعای ظهور ولی‌عصر(عج) و چراغ هدایت پیامبر(ص)

 

ما باید در اخلاقیات به پیامبر اکرم(ص) متوسل و متوجه باشیم، در اعمال روزانه، در گرفتاری‌ها و اکنون بالاترین و مهم‌ترین مشکل ما شیعیان غیبت حضرت ولی‌عصر (عج) است. اولین، آخرین و مهمترین کاری که بر ما واجب است دعا برای ظهور حضرت ولی‌عصر (عج) است؛ در فرمایش معصوم آمده است که از این هلاکت کسی نجات پیدا نمی‌کند مگر اینکه معتقد به امامت حضرت ولی‌عصر (عج) باشد و دست دعا بر ظهور حضرت بلند کند. در این زمینه چه بهتر است که بهانه این دعا و استغاثه توجه به پیامبر گرامی اسلام(ص) باشد و به پیامبر(ص) و اوصاف ایشان متوجه شویم، به آیات قرآنی که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است و به اوصافی که قرآن مشخص می‌کند، همه آن‌ها را مدنظر بیاوریم و از وجود نازنین و مقدس پیامبر اکرم(ص) بخواهیم که امر ظهور حضرت را با استغاثه و دعا به درگاه خداوند متعال نزدیک کند. توجه به حضرت ولی‌عصر(عج) و دعا برای ظهور ایشان بالاترین وظیفه ماست و بهترین راه این دعا توسل و توجه به پیامبر گرامی اسلام(ص) است.
 

معنای وسیع رحمت

 

خلق عظیم پیامبر(ص) بحری است که ساحل ندارد و کسی نمی‌تواند از وجود ایشان ایرادی گیرد. تمام حرکات و سکنات پیامبر(ص) براساس همان خلق عظیم است. هنگامی که یک ملاک کلی می‌دهیم که پیامبر اکرم(ص) براساس خلق عظیم و رحمت برای همه جهانیان است، باید متوجه معنا و جوانب این رحمت نیز باشیم، رحمت باید جوانب عدالت هم داشته باشد، ما پیامبری داریم که در عین مهربانی عام در جنگ شرکت می‌کند، چرا در این صورت باید با گرگ و گوسفند یکسان مواجهه داشت و این رحمت نیست، باید عدالت و عقلانیت در عمل آن باشد. پیامبر(ص) ما غضب دارد اما آن غضبی که صفت الهی‌ است رحمت او از غضبش سبقت می‌گیرد. پیامبر اسلام شجاع و دلیر بود و در جنگ شرکت می‌کرد،‌ در عین حال افراد به او پناه می‌آوردند، رحمت وسعت معنا دارد. ما پیامبری(ص) داریم که در مسیر هدایت سختی‌ و اذیت‌های بسیار دید و هر کدام از این‌ها جوانبی از رحمت وجود ایشان است. همچنین نسبت به افراد نیز این رحمت می‌تواند متفاوت باشد.
 

 مقام معنوی پیامبر(ص)

 

یکی از بحث‌های مهمی که بعضی از اهل سنت هم به آن ورود کرده‌اند این است که پیامبر گرامی(ص) به لحاظ اعتباری چند نوع مقام دارد. پیامبر(ص) در زمینه‌های مختلف، توصیه‌هایی داشت، مثلا نماز را این‌‎گونه بخوانید یا در توحید این‌گونه باشید. این بیانات از چه مقامی است؟ در آنجا که توصیه می‌کند به عمل، مقام ارشادی پیامبر(ص) است و در آنجا که از توحید و کفر سخن می‌گوید مقام تبلیغی پیامبر(ص) است و یا هنگامی که بین دو نفر حکم می‌کند مقام قضایی ایشان است. نسبت به امیرالمؤمنین(ع) نیز همین‌گونه است. مثلا امیرالمؤمنین(ع) یک امری را در حکومت مطرح می‌کند، حضرت در این امر حکومتی با پیامبر اکرم(ص) در اجرا، در اداره احکام و اداره جامعه مشترکند ولی تشریع ندارد، ممکن است توضیحات بیشتری نسبت به یک امری داده باشد ولی اینکه جعل جدیدی باشد که پیامبر اکرم(ص) آن جعل و تشریع را نداشته باشند، هرگز این‌گونه نیست و باز هم باید مقام دومی امیرالمؤمنین(ع) از لحاظ معنوی در نظر گرفته شود و این‌گونه نیست که امیرالمؤمنین(ع) موازی پیامبر اکرم(ص) باشد که بعضی از این اهل غلو در این مسئله نه تنها مقام امیرالمؤمنین(ع) را موازی بلکه بالاتر از پیامبر اکرم(ص) می‌دانند که این موضوع باطل است و همان مقام نبوت اولویت پیامبر اکرم(ص) است کما اینکه وقتی می‌گوییم در خارج از الوهیت ولایت به پیامبر اکرم(ص) منتقل شده است؛ یعنی پیامبر اکرم(ص) ولایتش با خداوند متعال یکسان نیست همین بالاترین اولویت برای پیامبر اکرم(ص) است.
 

در ارادت به گمراهی رفتن

 

در طول تاریخ کسانی از اهل غلو مثل «غُرابیه» در شامات وجود داشتند که امیرالمؤمنین(ع) را بر پیامبر اکرم(ص) مقدم می‌دانستند و می‌گفتند که جبرئیل قرار بوده است که وحی را به امیرالمؤمنین(ع) برساند و خیانت کرده و وحی را به پیامبر اکرم(ص) نازل کرده است. اینکه برخی بعد از اتمام نمازشان می‌گویند خان الامین یعنی جبرئیل خیانت کرده و وحی را به پیامبر(ص) رسانده است.
 
در بحث غدیر خم هم غلوکنندگان روایت «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ» را به آن‌گونه روایت می‌کنند که گویی پیامبر اکرم(ص) فرموده باشد در روز غدیر، هرکس که من رب او هستم علی بن ابی‌طالب(ع) هم رب اوست و به مردم گفته است علی بن ابیطالب(ع) خالق و رازق شماست، عبادتش کنید یعنی بحث الوهیت را از زبان  پیامبر اکرم(ص) مطرح می‌کنند و بعد می‌گویند این توحید موحدین است و با عقاید و توحید مردم عامی متفاوت است و تمام این بحث‌ها باید در جای خود محفوظ بماند.
چگونه در پرتو اخلاق نبوی زندگی معنادار می‌شود + فیلم

 

فضلیت بدون وابستگی

 

در فضای اهل سنت بحثی داریم به عنوان فضایل خلفا و تمامی این فضایل به اقوال زبانی پیامبر اکرم(ص) نسبت داده شده است و ما مطلقاً این را قبول نداریم. جعلیاتی است که در زمان معاویه انجام شده، مثلاً می‌گویند که پیامبر اکرم(ص) فرموده‌اند که عُمر چراغ بهشتیان است یا مثلاً شیطان هیچ راهی را نرفت جز اینکه عمر یک راه دیگری را رفت. یا اینکه اگر من به پیامبری مبعوث نمی‌شدم، عمر مبعوث می‌شد. این‌ جعلیات به پیامبر اکرم(ص) نسبت داده شده، در خصوص ابوبکر و عثمان نیز همین‌طور است، درباره امیرالمؤمنین(ع) هم فضایل بسیار زیادی از پیامبر اکرم(ص) وجود دارد اما نکته مهمی دارد که اگر بخواهیم در نگاه اهل سنت آن را ببینیم که در خصوص فضلیت‌های هر چهار نفر از زبان پیامبر(ص) روایت‌هایی وجود دارد، حال باید این روایت‌ها را چگونه تشخیص داد که کدام یک از این فضیلت‌ها درست و کدام یک ساختگی است. راه‌های مختلفی دارد مثل اینکه سندها را به اتفاق تمام فرق بررسی می‌کنند. ولی مهم‌ترین وجه این بررسی چیزی است که اگر در باب فضایل و مناقب امیرالمؤمنین(ع) که از پیامبر گرامی اسلام(ص) گفته شده، نبود آیا امیرالمؤمنین(ع)، چیزی برای گفتن نداشتند؟! 
شخصیت امیرالمؤمنین(ع) وابستگی صرف به اقوال و فضایل مطرح شده از پیامبر اکرم(ص) ندارد. امیرالمؤمنین(ع) شخصیتی است که فضایل و مناقب از وجودشان جوشش داشته، شجاعت، زهد و فصاحت امیرالمؤمنین(ع) به گفتن فضایل ایشان توسط پیامبر(ص) متکی نیست و اگر پیامبر(ص) آن‌ها را مطرح می‌کند از جهت ترفیع و افق‌گشایی است، به همین جهت می‌بینیم که اگر این فضا را کنار بگذاریم علی ابن ابیطالب(ع) برای خود شخصیت مستقلی است که معلق به گفتن فضایل از پیامبر اکرم(ص) نیست.
 

جایگاه خلفا در تاریخ را بررسی کنیم

 

این موضوع کاملا متفاوت و عکس خلفای دیگر است، در مورد آن‌ها اگر اقوال را کنار بگذارید، آن‌ها از خودشان چه فضایل و مناقبی در تاریخ به جا گذاشته‌اند؟ آیا شجاعت و شمشیرزدنی از آن‌ها سراغ داریم؟ آیا خطبه‌هایی از آن‌ها به جا مانده به مانند نهج‌البلاغه است؟ آیا علمی داشتند؟ در این زمینه ما با تعصب برخورد نمی‌کنیم  بلکه پرسش می‌کنیم. آیا در تاریخ سطری از آن‌ها به یادگار مانده است که درباره توحید سخنی گفته باشند؟ ممکن است سخنان پیامبر(ص) را مطرح کرده باشند اما از خودشان مطلبی بیان نکرده‌اند و از طرفی شاهدیم حجمی از اقوال برای فضایل این آقایان به پیامبر اکرم(ص) نسبت داده‌اند! در حالی که آن‌ها هیچ نکته معرفتی برای عرضه و ابراز ندارند. متأسفانه قضیه برعکس جلوه کرده است! تا جایی که از قول پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل می‌کنند اگر من مبعوث نمی‌شدم عمر به پیامبری مبعوث می‌شد!
پیامبر اکرم (ص) در لحظاتی پایانی عمر مبارکشان درخواست قلم و دوات کردند تا وصیتی مکتوب برای امت خود بنویسند و آنان را از گمراهی پس از وفاتش باز دارند. این درخواست با مخالفت عمر مواجه شد. او با بیان جمله‌ای که در برخی منابع «هذیان‌گویی» تعبیر شده، مانع از نگارش وصیت شد. عمر حجیت کلام و مقام نبوت پیامبر اکرم(ص) را از بین برد. پیامبر(ص) در واکنش، ناراحت شد و دستور داد تا مجلس را ترک کنند و از نوشتن وصیت منصرف شد. در روایتی دیگر آمده است که عمر کاغذ پاره‌هایی از تورات را به نزد پیامبر(ص) برده و می‌گوید ببینید چه جملاتی در این کاغذ بیان شده است! یکی به او می‌گوید سرت را بلند کن و پیامبر(ص) را ببین که بهترین‌ها توسط او به شما ابلاغ شده است.
بحث وحدت امری قطعی‌ است و کسی هیچ حق ندارد با گفتن مسایل نادرست این مسئله را تحت تأثیر قرار دهد اما بحث برائت از دشمنان اهل بیت(ع) باید مطرح شود و ما نمی‌تونیم از این موضوع کوتاه بیاییم چرا که یک موضوع اعتقادی است. در کلمه لا اله الا الله هم این‌گونه است که اول غیر از خدا را کنار بگذارید و بعد از توحید بحث کنیم. 
 

 

چرایی و چگونگی برائت

 

ما باید به مباحث برائت توجه کنیم و هزینه‌های آن را هم بپردازیم، آن‌هایی که می‌گویند مباحث برائت را پیگیری نکنید یا اعتقاد ندارند، در این صورت رکنی از ارکان تشیع را منکرند و یا اعتقاد دارند اما سبک برائت از دشمنان اهل بیت (ع) را نمی‌پسندند. برخی معتقدند مباحث امامت نبش قبر امور تاریخی است و آزردن اهل سنت! این‌گونه سخنان در مقام بررسی مباحث مربوط به امامت صحیح نیست. پرسش ما این است که بعد از پیامبر گرامی اسلام(ص) این حق چه شد؟! آیا در طریق اهل سنت است و یا در طریق ابوبکر یا امامیه است؟ ما دنبال حق می‌گردیم و در حقیقت با بدی دیگران کاری نداریم. در آیه صلوات، بعد از آیه «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» بعد از صلوات، به ظالمین و کسانی که از دین خدا منحرف شدند، را لعن می‌کنیم و عذاب الیم بر آن‌ها می‌فرستیم و این جزئی از اعتقادات ماست. ما صلوات بدون لعن و ولایت بدون تبری نداریم؛ شاخصه معتبر ما ولایت است.
به هیچ عنوان مبانی ما با مبانی اهل سنت که خلافت است، با مبانی امامیه که امامت است، جمع نمی‌شود. ما می‌توانیم بر سر موارد و منافع مسلمانان در جهان با همدیگر اتحاد داشته باشیم و این سیاست مطلوبی است، برای مثال با اهالی دنیای اسلام بر سر منافع و حقوق مسلمانان بی‌گناه در فلسطین و غزه و دفاع از ایشان مذاکره کنیم و در برابر جهان استکبار متحد شویم.
انتهای پیام
captcha