کمی بیش از یک سال از آغاز فعالیت دولت چهاردهم میگذرد؛ دورهای که در کنار فرصتها، با چالشهای متعددی در حوزه سیاسی، اقتصادی و مسائل منطقهای همراه بوده است. این یک سال، آزمونی برای شیوه مدیریت، سیاستگذاری و تعامل دولت با جامعه و رسانهها بوده و بازتاب آن در عرصه داخلی و خارجی قابل مشاهده است. در این میان، بررسی گفتمان فرهنگی دولت، شیوه مواجهه با منتقدان و بازخورد رویکرد شفافیت و صداقت رئیسجمهور در افکار عمومی، اهمیت ویژهای دارد؛ موضوعاتی که به فهم تصمیمگیریهای کلان، افزایش اعتماد عمومی و تقویت سرمایه اجتماعی در کشور کمک میکند.
در این راستا، خبرنگار ایکنا، گفتوگویی تفصیلی با محمد گلزاری، دبیر شورای اطلاعرسانی دولت، انجام داده است. گلزاری در این گفتوگو به ارزیابی عملکرد یک ساله دولت پرداخت و ضمن تشریح اصول و مبانی گفتمانی دولت چهاردهم، به نقش وفاق و همدلی در سیاستگذاریها، نحوه تعامل با منتقدان، بهرهگیری از آموزههای قرآنی و نهجالبلاغه و چالشهای رسانهای کشور اشاره کرده است. این گفتوگو مجال مغتنمی است تا ابعاد مختلف مدیریت و سیاستگذاری دولت در سال نخست فعالیت، از منظر یکی از متولیان اطلاعرسانی و تحلیلگر مسائل رسانهای، به تصویر کشیده شود و مخاطبان با نگاهی جامع با روند تصمیمگیری و رویکردهای فرهنگی و رسانهای دولت آشنا شوند. مشروح این گفتوگو را با هم میخوانیم و میبینیم:
ایکنا ـ یک سال از فعالیت دولت دکتر پزشکیان گذشته است. شما بهعنوان یکی از اعضای دولت، سالی که گذشت را چگونه ارزیابی میکنید و تأثیر گفتمان صریح و شفاف ایشان بر روند فرهنگی کشور را چگونه میبینید؟
ابتدا از ایکنا برای فرصت گفتوگو در این باره تشکر میکنم. موضوع فرهنگ، مسئله بسیار گستردهای است و سخن از دستاورد فرهنگی را میتوانیم به شئون مختلف تقسیم کنیم، اما اکنون میخواهم از انتهای صحبت شما وام بگیرم و به آن چیزی اشاره کنم که آقای پزشکیان در آن متفاوت عمل کرده است.
بسیاری از منتقدین میگویند چرا رئیسجمهور اینقدر صریح به مشکلات اشاره میکند و ضعفهای کشور را با مردم در میان میگذارد، این رویه پیشتر رایج نبوده است. در صحنه سیاست داخلی کشور طی دههها، وقتی سخن از دولت یا وضعیت جامعه بود، همواره تصویری از قدرت و برتری ارائه میکردیم؛ چه در مسائل منطقهای و چه در برخی موضوعات جهانی و همواره با مردم از این منظر روبرو میشدیم.
هر زمان که دستاوردی کسب میشد، آن را با تمرکز بر موفقیتها و برتریها مطرح میکردیم. در دوره نوجوانی و جوانی به یاد دارم در ایام دهه فجر یا هفته دولت، پروژههایی با عنوان «اولین در خاورمیانه» یا «بزرگترین در خاورمیانه» مطرح میشدند و همه به این شکل عادت کرده بودیم.
آقای پزشکیان، به گواه کسانی که او را از نزدیک میشناسند و حتی منتقدانشان، انسانی صادق هستند. ایشان قصد پیچیده کردن سخنان، دستهبندی گفتوگوها یا برنامهریزی از پیش تعیین شده را ندارند. اگر جایی مشکلی وجود داشته باشد، معتقدند باید به صراحت با مردم در میان گذاشته شود. باور رئیسجمهور و دولت، این است که دههها این راه طی شده و در این مسیر مشکلات مرتفع نشده و با مردم نیز در خصوص مسائل جاری صحبت نشده است.
مشکلاتی وجود داشته که مردم آنها را لمس میکردند، اما در کلام مدیران وضعیت بسیار مطلوب و ایدهآل ترسیم شده بود. همین مسئله باعث کاهش اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی شده است. امروز کشور به مرحلهای رسیده که با انواع بحرانهای ناترازی روبروست. به قول آقای پزشکیان باید این مسائل را حل کرد. اگر بخواهیم مشکلات کشور را برطرف کنیم، نباید واقعیتها را پنهان کنیم بلکه باید راه دیگری در پیش گرفت. نباید به گونهای با مردم سخن گفت که در آن شیوه، واقعیتها کتمان شود.
تقریباً همه میدانند که رئیسجمهور نه تنها در کلام صادق و صریح است، بلکه در رفتار، زبان بدن و چهره این صداقت بدون سیاستورزی نمایان است. وقتی از سخنی خوشحال میشوند این خرسندی به طور کامل در چهره ایشان پیداست و وقتی ناراحت باشند، این احساس نیز به سرعت آشکار میشود. برخلاف برخی رویکردها که افراد سعی میکنند احساسات خود را کنترل کنند، ایشان بر این باور است که حداقل در مواجهه با مردم و جامعه، باید بسیار شفاف و راحت صحبت کرد.
امروز، تأکید بر صداقت یک مسئول در کشور، به ویژه در شرایطی که امواج تخریب بسیار گسترده است، یکی از مهمترین دستاوردهای فرهنگی محسوب میشود. چه موافق و چه منتقد، مهمترین سرمایه و شاخص رفتاری آقای پزشکیان را صداقت میدانند و این میتواند پاسخ سؤال شما درباره تأثیر رویکردهای فرهنگی ایشان در اداره کشور باشد.
ایکنا ـ «وفاق و همدلی» از کلیدواژههای پرتکرار سخنرانیهای رئیس دولت است. برداشت خود را از این گفتمان و اهمیت آن فراتر از آنچه عموم مردم و رسانهها میدانند، بفرمایید.
ابتدا لازم است توضیح دهم پربسامدترین کلمه در گفتار رئیسجمهور، چه در سخنرانیهای عمومی که رسانهای شده و چه در جلسات متعدد داخلی، «پیگیری معیشت» بوده است. براساس تحلیلی که مرکز اسناد ریاستجمهوری از محتوای گفتوگوها و سخنان ایشان انجام داده، این عبارت بیشترین تکرار را داشته است. به تعبیر دیگر، هر برنامه، ایده یا طرحی که روی میز دولت مطرح میشود، اولین پرسش رئیسجمهور این است که «تأثیر آن بر معیشت مردم چیست و چه اقداماتی میتوانیم انجام دهیم که برای مردم مشکل ایجاد نکند؟»
اما در مورد موضوع «وفاق»، گفتمان کلان دولت چهاردهم بر این محور استوار است. شاید شخص آقای پزشکیان خیلی از این کلمه استفاده نکنند، اما رویکرد اساسی دولت بر مبنای وفاق شکل گرفته است. این مفهوم نیاز به تعریف دارد و گروههای مختلف، از نگاه سیاسی و اجتماعی آن را تحلیل کردهاند.
از نگاه شخصی، آنچه آقای پزشکیان درباره وفاق مدنظر دارند، یک مفهوم قرآنی است و به همین دلیل شاید برداشت ایشان از «وفاق» با برداشت یک فعال سیاسی یا اجتماعی کمی متفاوت باشد. باور رئیسجمهور این است که مسائل کشور با جدال و دعوا حل نمیشوند؛ از منظر قرآنی و نگاه تجربی، دولت باید بر گفتمان وفاق پافشاری کند.
اینکه گفته میشود مشکل کشور با وفاق حل میشود با مفهوم وفاق در گذشته که گاهی تصور میشد اگر ارکان حاکمیت یکدست شوند، تفاوت دارد. دورانهایی را در کشور داشتیم که میگفتند اگر حاکمیت یکدست شود شاید مسائل بر زمینمانده رفع و رجوع شود، اما تجربه نشان داد که این رویکرد نیز کافی نبود. بنابراین وفاق فراتر از تعابیر سیاسی است؛ در مفهوم قرآنی آن میگوییم، حتی اگر فردی با گرایش فکری، سیاسی یا اجتماعی متفاوت باشد، اما توانایی حل مسئله را دارد، باید در این مسیر مشارکت داده شود تا مفهوم وفاق به طرز عملی رخ دهد.
این گفتمان در حوزه اجرایی نیز پیاده شده است. باور رئیسجمهور و مجموعه دولت این است که اختلافات و جدلهای غیرسازنده مانع پیشرفت هستند. ایشان بارها تأکید کردند که «دعوا نکنید» و در آخرین مصاحبه تلویزیونی خود نیز دیدیم که وقتی میان پرسشگران اختلاف نظر به وجود آمد، گفتند: «دعواهایتان را به بیرون ببرید؛ اینجا دعوا نکنید.» این موضوع نشان از باور عمیق دینی و مذهبی اوست و نشان میدهد که رئیسجمهور معتقد است با جدلهای غیراحسن کار پیش نمیرود و کشور بهطور مؤثر اداره نخواهد شد.
در مجموع، میتوان گفت؛ رویکرد وفاق در دولت، در باور رئیسجمهور و همچنین در حوزه اجرایی، به عنوان یک مدل مدیریتی جدی پیگیری میشود و نقش مهمی در حل مسائل کشور دارد.
ایکنا ـ این گفتمان و مواجهه در امر مدیریت کشور بیتردید مخالفان و منتقدان جدی دارد، برخورد و نوع تعامل دولت با منتقدان چگونه است؟
منتقدان اکنون در دولت خیلی خوب دیده و شنیده میشوند، واقعیت این است که منتقدان، مخالفان و حتی کسانی که در این یک سال حجم عظیمی از تخریبها و توهینها را نسبت به رئیسجمهور و برخی بخشهای دولت داشتهاند، وجود دارند. در برخی مواقع، این توهینها بسیار شدید بوده است، اما آقای پزشکیان با صراحت وارد میدان شدند و اعلام کردند که من از هیچ کسی شکایت ندارم و کسی هم حق شکایت ندارد.
رویکرد ما این است که مسائل را دقیق رصد کرده و درباره هر موضوعی شفاف صحبت میکنیم. یقین داریم که در میان حرفهای منتقدان و مخالفان، حتی اگر سیاسی هم باشد، نکات درست و قابل استفادهای وجود دارد که قطعاً در امر اداره کشور به کار دولت میآید و باید شنیده شود. تا آنجا که اگر باور ما این باشد کسی مطلبی نوشته یا توئیتی زده که ۷۰ تا ۸۰ درصد آن صرفاً جنگ روانی با دولت یا تخریب است، باز هم ۲۰ تا ۳۰ درصد آن نکات درست و قابلیت توجه دارد و در تصمیمگیریها به ما کمک میکند، آن را میشنویم، در مجموعه دولت آن را احصا کرده و دربارهاش صحبت میکنیم. به عنوان یکی از اصحاب رسانه که در دولت مشغول خدمت است، صریح میگویم، در یک سال گذشته دولت واکنشی به انتقادها و تخریبها نشان نداده است.
تجربهای داریم که دوستان رسانهای با آن آشنا هستند؛ من آن را «نهضت پاسخگویی» مینامم. قبلاً، اگر رسانهای کلمهای منتشر میکرد، دهها جوابیه به آن ارسال و گفته میشد که این پاسخها را باید پیگیری کنید. حتی میزان نقدها و حمایتها از رسانهها با همین اعداد سنجیده میشد. ما همه اینها را کنار گذاشتهایم و امروز یقین داریم که جریانات رسانهای که خود را حامی دولت میدانند، ممکن است بیشترین نقدها را هم داشته باشند، اما هیچیک از آنها نمیتوانند بگویند که دولت به آنها دستور داده یا برخوردی خواهد شد.
برای مثال روزی یکی از مدیران رسانهای با ما جلسهای داشت و فردای آن روز تیتر اول رسانهاش علیه دولت بود، ما با آن رسانه با عزت و احترام رفتار کردیم و در جلسه بعدی دولت نیز او را دعوت و در صدر مجلس نشاندیم و معتقدیم این رفتار باید تمرین شود. شاید روزهای اول برخی میگفتند که «چه طرحی دارید که هرچه میگوییم، پاسخی دریافت نمیکنیم؟» اما امروز شفاف هستیم؛ بنای جدل نداریم و مبنا طرح و برنامه است.
معتقدم دعواکننده و دعواشونده، از نگاه مردم، همه سر یک سفره هستند و جامعه این دعواها را نمیپذیرد. گاهی فکر میکنیم این مباحث در کانالهای تلگرامی و رسانهها برای مخاطب جذاب است، در حالی که واقعیت هیچ جذابیتی ندارد و دامن زدن به آنها، صرفاً هدر دادن انرژی است. ما فکر میکنیم، توان و زمان میگذاریم تا پاسخ کسی را بدهیم، اما در افکار عمومی هیچ اثربخشی ندارد.
اگر واقعاً میخواهیم کاری کنیم، محتوایی تولید کنیم که حال مردم را بهتر کند، قطعاً این دعواها حالشان را خوب نمیکند.
ایکنا ـ مشی فکری و گفتاری رئیسجمهور مبتنی بر گفتمان قرآن و نهجالبلاغه است و این گفتمان مربوط به امروز و دیروز شخصیت ایشان نیست؛ روشن است تعابیر معرفتی او برای سخنرانی در جلسه خاصی آماده و پیشبینی نشده است؛ بلکه باور عمیق اوست، برنامه دولت برای ساماندهی این گفتمان در رسانهها و جامعه چیست؟
برای ورود به پاسخ این پرسش از نقل خاطرهای مدد میگیرم. سالها معلم درس «دین و زندگی» در مدارس بودم. وقتی وارد کلاس میشدم، میگفتم: «معلمِ درس ... و زندگی هستم» معتقدم بسیاری از مفاهیم، بهویژه مفاهیم قرآنی و دینی، بهجای آنکه صرفاً برایشان برنامهریزیهای خاص انجام دهیم ـ کاری که در تمام این سالها کردهایم ـ باید به این فکر کنیم که چگونه میتوان آنها را با زندگی مردم پیوند زد تا خودِ افراد، با علاقه و انگیزه درونی به دنبال این مفاهیم بروند.
به نظرم، آقای پزشکیان مصداق همین امر و علاقه شخصی هستند. مطمئنم هیچکس در ذهنش خطور نمیکند که اگر آقای پزشکیان آیهای از قرآن یا عبارتی از نهجالبلاغه را میخوانند، از قبل برای این تعابیر برنامهریزی کرده یا از پیش تصمیم گرفتند که این آیه را در سخنانشان بیاورند. همه میدانند که منش ایشان دینی است؛ دینی زیستند و با همین روحیه رشد کردند. امروز همه میدانند هر آنچه رئیسجمهور درباره مسائل قرآنی و دینی میگویند، کاملاً برآمده از درون و باور قلبی اوست.
ایشان پیشتر، سالیان سال با تمرکز به نهجالبلاغه و حکمتهای علوی، درس معرفت دینی دادهاند، چون این موضوع، حوزه علاقه شخصیشان است. یعنی اینطور نیست که بخواهند با هدف خاصی مفهومی دینی را بیان یا مطرح کنند، بلکه آنچه میگویند کاملاً از دل و براساس لحظه درک و احساس خود است؛ لحظهای که حس میکنند سخن حضرت امیر(ع) یا کلام خداوند بر جان انسان مینشیند و به سخنشان برکت و عمق بیشتری میدهد، از دستور الهی و یا کلام معصوم(ع) بهره میجویند.
هیچ نوع طراحی یا محاسبهای در این رفتار ایشان وجود ندارد. حتی اگر از رئیسجمهور بخواهیم براساس این کلام برنامهریزی خاصی انجام دهند، قطعاً مخالفت خواهند کرد، چون اساساً معتقد به چنین رویکردی نیستند.
اگر واقعاً باور داریم که مفاهیم دینی و مذهبی را در سطح جامعه گسترش دهیم، باید شیوههای متنوعی برای انتقال آنها به کار گیریم. یعنی لازم است پیامهای تازه و متنوعی تولید کرده و از روشهای جدید برای نشر آن استفاده کنیم. در دوران نوجوانی خودمان، گاهی در خانه یکی از دوستان، کلاسهای قرآن یا نهجالبلاغه برگزار میشد و ما با اشتیاق در آن شرکت میکردیم، اما امروز نمیتوان آن فضا را بازتولید کرد. شاید خیلی سخت باشد به جوان امروز گفت پنجشنبه بعدازظهر که مدرسه نداری، بیا قرآن و نهجالبلاغه بخوانیم. البته نمیگویم چنین کلاسهایی دیگر وجود ندارد، حتما برگزار میشود، منظور آن است که اگر میخواهیم مفاهیم دینی در سطح جامعه گسترش پیدا کند، باید آن را در «زندگی» مردم جاری کنیم.
به نظر میرسد این امر با بهرهمندی از هنر، ادبیات و رفتار درست امکانپذیر است؛ یعنی وقتی گفتار و عملِ مسئول با هم یکی باشد، بسیاری از مفاهیم دینی بهدرستی در جامعه پیش میروند. هر کسی در حوزه خود میتواند در این مسیر نقش داشته باشد. حوزه رسانه جای کار بسیاری دارد؛ هم از بُعد اندیشهای و پرداختن به مفاهیم قرآنی و نهجالبلاغه و هم از نظر تولیدمحتوا و پیام. این امر نیازمند عزمی جدی است تا افراد خلاق، بهویژه در عرصه هنر و رسانه، با انگیزه و تعهد به این حوزه وارد شوند و اهتمام ویژهای برای گسترش این گفتمان داشته باشند.
ایکنا ـ با توجه به تجربه موفق شما در عرصه رسانه و اشرافی که امروز به واسطه حضور در دولت بر فضای رسانهای کشور دارید، به نظرتان در حال حاضر بزرگترین چالش و مسئله پیشروی رسانههای ایران چیست؟
مشکل اصلی رسانههای ما «بیپولی» است. چرا از دهه ۷۰ به بعد، اقتصاد رسانه در کشور بهتدریج کوچک و کوچکتر شد و رسانههای ما نتوانستند قدرت مالی خودشان را حفظ کنند؟ وقتی رسانه نتواند توان مالیاش را حفظ کند، طبیعتاً در زمینه توسعه، جذب و نگهداری نیروی کارآمد عقب میماند. این روندی است که امروز نتیجهاش را به وضوح میبینیم. باور من این است که اگر در نظام مشاغل، سطح دستمزدها را بررسی کنند، جامعه خبری ما جزو پایینترین سطوح قرار میگیرد. در واقع، اگر میزان حقوق خبرنگاران در ایران را با کشورهای منطقه یا حتی جهان مقایسه کنید، تفاوت چشمگیری مشاهده میشود.
به همین دلیل است که اگر امروز از مشکلات در رسانهها یا از دست رفتن مرجعیت رسانههای داخلی صحبت میکنیم، ریشه اصلی آن در «اقتصاد رسانه» است. اقتصاد رسانه به دلایل مختلف آسیب دیده؛ بخشی از آن به ضعف برنامهریزی در حوزه رسانه برمیگردد و بخش دیگر آن، شاید ناشی از تعمد در کوچک نگه داشتن رسانههاست.
در دورهها و دهههایی، ما رسماً با رسانه جنگیدیم و چون نمیتوانستیم آن را بهطور کامل حذف کنیم، تلاش کردیم قدرت و نفوذ آن را به تدریج کاهش دهیم. نتیجه این سیاستها را امروز میبینیم. در منطقه، رسانهها قدرتمند شدهاند، چه در کشورهای عربی و چه در رسانههای بینالمللی. وقتی با رسانههای مختلف منطقهای کار میکنیم متوجه قدرت و نفوذشان میشویم. در مقابل، رسانههای فارسیزبانِ معاند که از بیرون کشور فعالیت میکنند، با تکیه بر اقتصاد قوی و پشتوانه مالی محکم، موفق شدهاند پیام ناامیدی را در جامعه ما پمپاژ کنند. این تفاوت اقتصادی در حوزه رسانه، کاملاً مشهود است.
در مقایسه با رسانههای بزرگ جهانی نیز دیگر بحثی باقی نمیماند؛ فاصله بسیار زیاد است. بنابراین، اگر در این زمینه تصمیم جدی گرفته نشود، این روند همچنان ادامه خواهد داشت. البته میدانیم که در همه بخشهای کشور مشکلات مالی وجود دارد و کمبود منابع محسوس است، اما باید روزی برسد که بفهمیم «رسانه و روایت» چه نقش مهمی در اداره کشور و زندگی مردم دارند.
این هدف فقط زمانی محقق میشود که رسانه توسعه پیدا کند. برای توسعه، نیاز به سرمایهگذاری وجود دارد؛ از تجهیزات گرفته تا نیروی انسانی. رسانه باید امکانات، زیرساخت و نیروی متخصص در اختیار داشته باشد تا بتواند پیام مؤثر تولید کند. بدون ابزار، نیروی کارآمد و زیرساخت، نمیتوان انتظار داشت در جنگ رسانهای امروز، رسانههای ما پیروز شوند.
بهنظرم این مسئله بسیار جدی است و باید یک روز در سطح کلان تصمیمگیری شود که ما دقیقاً میخواهیم با رسانه چه کنیم؟ رسانه را برای چه نیازی میخواهیم و تکلیفمان با آن چیست؟ نمیشود انتظار داشت در کشوری مثل قطر، رسانهای در حد الجزیره فعال باشد و همان کشور همزمان رسانههای تازهای مانند العربیالجدید برای رقابت با الجزیره ایجاد کند تا به اصطلاح فضای رسانهای پویاتر شود؛ اما ما در ایران حتی در تقویت رسانههای موجود هم دچار تردید باشیم. اگر میخواهیم کاری کنیم «کارستان» باید رسانه را قوی کنیم.
امروز متأسفانه در کشور تقابل داخلی میان رسانهها مطرح است. برای رسانههای داخلی خبر بد همان خبر خوب است! و رسانهها به جای همافزایی، با هم دعوا میکنند؛ یکی خبر بد منتشر میکند، دیگری علیه او موضع میگیرد و فضای حرفهای به میدان نزاع تبدیل میشود. نویسندهای ترکتبار گفته بود: «مشکل روزنامهنگاران ما این است که چون زندگی سختی دارند، همه چیز را سخت میبینند.» واقعاً هم همینطور است. وقتی مشکلات اقتصادی حل نشده، طبیعی است که فضای رسانهای پر از تنش خواهد شد. انتظار داریم بهترین تولید محتوا ارائه شود، در حالی که بسترش فراهم نیست.
از سوی دیگر، نهادهای مختلف گزارش میدهند که مثلاً ۸۰ درصد مطالب فلان روزنامه منفی است یا غالب تیترهای اول رسانه دیگر، جنبه مثبتی ندارد، اما باید پرسید آیا این نهادها برای بهبود شرایط کاری آن رسانهها و روزنامهنگاران کاری کردهاند؟ آیا سوژه و امکانی فراهم کردهاند که خبرنگار بتواند گزارش مثبت بنویسد؟ بنده به طور مشخص سمت رسانه هستم و در این مواقع بهعنوان روزنامهنگار قبل از اینکه بخواهم رسانه را نقد کنم، سمت رسانه میایستم و میگویم دعوا نکنیم، باید چه کنیم؟ چطور باید شب و روزمان را در این وضعیت بگذرانیم. چون هزاران مشکل رسانهای که باید حل میشده را حل نکردهاند.
واقعیت این است که جامعه امروز ایران و بهتبع آن فضای رسانهای، دچار کاهش شدید آستانه تحمل شده است. حساسیتها بالا رفته و هر چیزی به راحتی پذیرفته نمیشود. در جامعه روزنامهنگاری، این مسئله شدیدتر است، چون خبرنگاران مدام با اخبار سخت و تلخ سروکار دارند و طبعاً نگاهشان منفیتر از عموم جامعه است.
اکنون رابطه جامعه و حاکمیت به نوعی شبیه رابطه زن و شوهری شده که ۲۰ سال با هم مشکل داشتهاند و حالا مرد بعد از این همه سال تصمیم گرفته مهربان شود و مثلاً بگوید: «پنجشنبهها برویم سینما یا گردش.» اما زن هنوز در ذهنش خاطرات تلخ گذشته را مرور میکند و میگوید: «جوانی من رفت، حالا یاد مهربانی افتادی؟» جامعه هم نسبت به حاکمیت چنین نگاهی دارد؛ حتی وقتی کار خوبی انجام میشود، میگوید: «چرا زودتراین کار را نکردید؟» نسبت رابطه رسانه با اتفاقات خوب هم همین شده است. حتی اتفاقات خوب را هم پذیرا نیست و میگوید چرا قبلاً انجام ندادهاید؟
این مسئله کار را سخت کرده، اما امیدوارم بازتولید مفاهیم مثبت در رسانهها و فهم این واقعیت که جدلهای بیپایان و تقابلهای درونی هیچ کمکی به توسعه کشور نکرده، بتواند مسیر را تغییر دهد. باید به سمتی برویم که رویکردهایمان در رسانه ایجابیتر شود.