کد خبر: 4320358
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۶
خانواده؛ محور زندگی و آگاهی/ ۲۰

معنویت؛ عامل بازدارنده قیام انسان علیه خویشتن + فیلم

یکی از مهم‌ترین اثربخشی‌های معنویت‌درمانی، دقیقاً همین دوستی و رفاقت با خودمان است. انسان باید دوست، رفیق، یاور و همدم خویش باشد، نه اینکه علیه خودش بایستد.

22در دنیای پرشتاب و پیچیده امروز، خانواده به عنوان کانون آرامش و پایگاه اصلی تربیت، با چالش‌ها و فرصت‌های بی‌شماری رو‌به‌رو است. نقش خانواده در شکل‌دهی به شخصیت، تأمین سلامت روان و ایجاد یک جامعه پویا بر کسی پوشیده نیست. اما چگونه می‌توان این نهاد مقدس را در برابر طوفان‌های فکری و فرهنگی این عصر، استحکام بخشید و بر غنای آن افزود؟

مؤسسه خانواده اسلامی و تربیت معنوی «خاتم» در همکاری با خبرگزاری ایکنا با باور به اینکه خانواده اسلامی، سنگ بنای تمدن نوین اسلامی است، مجموعه‌ای ارزشمند از درس گفتار‌های تخصصی را با عنوان «خانواده؛ محور زندگی و آگاهی» تولید کرده است.

در این سلسله گفتار‌های آموزشی، اساتید و صاحب‌نظران برجسته به بررسی ژرف‌ترین مباحث در حوزه‌های سلامت روان، تربیت نوجوان، تحکیم بنیان خانواده و سواد رسانه‌ای و ... خواهند پرداخت. با ما در این سفر معرفتی همراه شوید تا بیاموزیم چگونه می‌توان خانواده را به کانونی امن، پرنشاط و پایدار برای پرورش نسل فردا تبدیل کرد.

محسن محمدکریمی، کارشناس سلامت روان در بیستمین قسمت از مجموعه آموزشی «خانواده؛ محور زندگی و آگاهی» به موضوع «نقش معنویت در زندگی روزمره» پرداخته است که در ادامه با هم می‌بینیم و می‌خوانیم.
 

نقش معنویت در زندگی روزمره

 
گاهی اوقات تصور می‌کنیم که برای ایجاد تغییرات بزرگ در زندگی، باید کار‌های بزرگی انجام دهیم، در حالی که این تصور لزوماً درست نیست. در بسیاری از موارد، اعمال به ظاهر کوچک ما می‌توانند تأثیرات عمیق و گسترده‌ای به همراه داشته باشند. این نکته را باید همواره مدنظر قرار داد. یک لبخند ساده، انتقال حسی خوب یا انتشار انرژی مثبت، اگرچه اقداماتی کوچک محسوب می‌شوند، اما می‌توانند اثری بزرگ بر جای بگذارند.
 
افرادی که در زندگی به ناامیدی می‌رسند یا در شرایط سختی قرار می‌گیرند، حتی ممکن است به خود آسیب برسانند، اما اگر به معنویت نزدیک شوند، بی‌تردید در تصمیم‌های خود بازنگری خواهند کرد
افرادی که در زندگی به ناامیدی می‌رسند یا در شرایط سختی قرار می‌گیرند، حتی ممکن است به خود آسیب برسانند. اما اگر به معنویت نزدیک شوند و حتی اگر کسی حسی خوب یا انرژی مثبتی به آنها منتقل کند، بی‌تردید در تصمیم‌های خود بازنگری خواهند کرد. این نکته‌ای بسیار مهم است. به همین دلیل نیز خداوند بر اهمیت این موضوع تأکید کرده و می‌فرماید: «مرا در هر جای زندگی‌ات حاضر کن.» این پیامی بسیار مهم و درسی شگفت‌انگیز است. خداوند می‌گوید: «هر»؛ اما معنای این «هر» چیست؟ او می‌خواهد بگوید که معنویت باید همانند خونی که در بدن جریان دارد، هر لحظه در روح و روان تو در حرکت باشد. اگر این جریان قطع شود، آسیب می‌زند؛ همان‌طور که اگر خون در رگ‌ها از جریان بیفتد، چه آسیبی به بدن وارد می‌کند. روح، روان، ساختار وجودی و شخصیت ما نیز چنین است. اگر معنویت را از خود دور کنیم، خطرناک خواهد بود؛ چرا که به سمت صفات منفی کشیده می‌شویم.
 
بنابراین، خداوند برای اینکه بتوانیم این امر را تحت کنترل خود درآوریم، کنترلی که ما را به رشد و معنویت نزدیک کند، می‌فرماید: «در هر لحظه و هر کجا که هستی، مرا وارد کن.» هنگامی که می‌خواهی از خانه خارج شوی، مرا یاد کن؛ وقتی می‌خواهی غذا بخوری، مرا یاد کن؛ پیش از خواب، مرا به خاطر بیاور. اگر خلبان هستی و می‌خواهی پرواز کنی، در طول مسیر مرا یاد کن. اگر جراح هستی، مرا یاد کن. این نکته‌ای بسیار مهم است: در هر کاری که می‌خواهی انجام دهی، با نام من آغاز کن. اولاً، یاد من به تو آرامش می‌دهد: «آگاه باشید که تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.» سپس، قلبت آرام و هدفمند می‌شود و آن کار برایت معنادار می‌گردد. ثانیاً، تو از جسم، فکر، توان، عقل،
 اندیشه و استعداد‌هایی که به تو داده‌ام، در بهترین شکل ممکن بهره‌مند خواهی شد؛ زیرا این مسیر همراه با آرامش است.
 
از این منظر بنگرید که چقدر مهم است خداوند می‌فرماید: «مرا در هر جای زندگی‌ات، در هر لحظه و در هر شغلی که هستی، حاضر کن.» این موهبتی بزرگ از سوی خداست که می‌توانیم از طریق آن بهره‌های فراوانی ببریم و به او نزدیک‌تر شویم.
 
 

معنویت؛ پلی میان زندگی دنیوی و ابدی

 
موضوع قابل تأملی که در زمینه معنویت و معنویت‌درمانی وجود دارد، این است که معنویت در این جهان برای ما کاربرد و بهره‌ای عملی دارد. ضمن اینکه دنیا را برای ما زیباتر، ماندگارتر، قشنگ‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌کند، اما نکته ظریفی وجود دارد؛ معنویت صرفاً مربوط به همین دنیا نیست. بله، خانه، ماشین، تحصیلات و امثال اینها فقط برای همین جهان است و با پایان این جهان، تمام می‌شود و دیگر کاربردی ندارند. اما معنویت چیست؟ معنویت چیزی است که من در همین دنیا و به واسطه همان کار‌های ساده روزمره‌ای که گفتم به دست می‌آورم. این اعمال در زندگی روزمره ما اتفاق می‌افتد و ما با درآمیختن معنویت با همین روزمرگی‌ها، زندگی خود را معنا می‌بخشیم. جالب اینجاست که این معنویت برای جهان دیگر و برای بعد از مرگ من، تازه آغازی دوباره است؛ حیاتی مجدد خواهد بود.
 
این چه حیاتی است؟ این حیاتی است که در آن جهان ناشناخته، جهانی که ممکن است ترس، استرس و اضطراب همواره در آن وجود داشته باشد، زیرا از جهان پس از مرگ خود اطلاعی نداریم، تنها چیزی که به ما آرامش می‌دهد، همین معنویت است. چرا؟ زیرا من در مسیری حرکت کرده‌ام که خداوند برایم تعریف کرده و گفته است آن را انجام بدهم؛ و من آن را انجام داده‌ام. از سوی دیگر، خداوند از بسیاری برنامه‌ها، اعمال و رفتار‌ها نهی می‌کند و می‌گوید انجام نده. وقتی می‌گویند انجام نده، یعنی در جهان دیگر از تو بازخواست خواهد شد. یعنی اگر من آن کار را انجام دهم، در آن جهان برایم محل ضرر و آسیب است. اگر من کاری را که خداوند گفته انجام ندهم و آن را انجام دهم، به او ضرری وارد نمی‌شود، بلکه آنچه اتفاق می‌افتد، ضرری است که به خودم وارد می‌کنم؛ آسیبی است که به خودم می‌زنم و این آسیب پس از مرگ من ادامه خواهد داشت.
 
پیچیدگی انسان در این است که انسان موجودی نیست که به همین جهان محدود شود. انسان آمده است تا اعمال، رفتار، افکار و رشد‌هایی را کسب کند، به اندیشه و خرد دست یابد، و بسیاری از رفتار‌ها و دستاورد‌ها پس از مرگ، آغازی تازه برای رشد‌های بعدی او باشند. او پس از مرگ می‌تواند به تکامل‌های بالاتری دست یابد، اما مشروط به اینکه در این جهان قدم بردارد. اگر در این جهان، در بحث معنویت، معنویت را به‌درستی درک کند، که معنویت در اصل می‌خواهد بگوید این کار را بکن، آن کار را نکن، این مسیر را برو، در واقع همان حلال و حرام الهی است و جز این چیزی نیست.
 
اگر خداوند ما را از انجام عملی نهی کرده، به این دلیل است که می‌داند اگر آن عمل را انجام دهی، اولین چیزی که از آن فاصله می‌گیری، خود اوست؛ از خدا دور می‌شوی. دوم، خودت را از دست می‌دهی؛ از خودت فاصله می‌گیری و از خویشتن دور می‌شوی. سوم، آسیبی است که به خودت وارد می‌کنی؛ معنویت را در خود از بین می‌بری و ساختار شخصیتی‌ات به هم می‌ریزد. وقتی این تکرار شود و در جهات و بخش‌های مختلف زندگی رخنه کند، حتی سلامت فکر نیز به تردید می‌افتد و تو می‌ترسی از اینکه چه تصمیمی ممکن است بگیرد یا چه کاری ممکن است انجام دهد.
 

کلید سلامت فردی و اجتماعی

 
بسیاری از افراد را در اطراف و پیرامون خود می‌بینیم که عملی را انجام می‌دهند، تصمیمی می‌گیرند یا حرکتی از خود نشان می‌دهند که فوق‌العاده نگران‌کننده است و آثار منفی بسیار شدیدی بر خودشان، دیگران و محیط اطرافشان بر جای می‌گذارد. ما متعجب می‌شویم که چرا چنین کاری می‌کند؛ برای چه این اقدام را انجام می‌دهد که باعث ایجاد این همه استرس، اختلافات شدید خانوادگی و موارد مشابه شده است. هنگامی که دقیق‌تر نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که او به تعادل لازم دست نیافته است؛ تعادل در وجود او معنا نشده است. متأسفانه، یک کفه ترازو، معنویت است و کفه‌ دیگر، زندگی روزمره و خواسته‌های مادی ما است. این دو باید در حالت تعادل قرار گیرند. این حکایت همانند فاصله ما از خورشید است: اگر بیش‌ازحد نزدیک شویم، می‌سوزیم و اگر بسیار دور شویم، یخ می‌زنیم.
 
صله ارحام آرامش می‌آورد، استرس‌ها را دور می‌کند و گاه مشاوره و همفکری ارزشمندی را ایجاد می‌کند. صله رحم شور و نشاط را در ما زنده می‌کند
به همین دلیل است که خداوند در قرآن به «وضع المیزان» اشاره می‌کند و می‌فرماید: «من میزان نهادم؛ اندازه و اعتدال را در کارهایتان رعایت کنید.» رفتار‌هایی که انجام می‌دهید، برخورد‌هایی که با یکدیگر دارید، در حوزه ارتباط با فرزند، همسر، والدین، خواهر و برادر، خاله، عمو و دیگران، باید با میزان و تعادل خود حفظ شوند. امروزه روزگاری شده است که افراد به من مراجعه می‌کنند و در گفت‌و‌گو می‌گویند: «یک سال، دو سال یا حتی سه سال است که خاله، عمو یا برخی از بستگان خود را ندیده‌ام.» اینان کسانی هستند که خداوند به صله ارحام و حفظ پیوند با آنها توصیه کرده است. ببینید خداوند چقدر ظریف و دقیق زندگی ما را ترسیم کرده است. به همین دلیل از ما می‌خواهد چه کار‌هایی را انجام دهیم و چه کار‌هایی را انجام ندهیم.
 
صله ارحام آرامش می‌آورد، استرس‌ها را دور می‌کند و گاه مشاوره و همفکری ارزشمندی را ایجاد می‌کند. صله رحم شور و نشاط را در ما زنده می‌کند. زمانی بود که مثلاً می‌گفتیم امشب به خانه یکی از بستگان می‌رویم و کودکان تا زمان حرکت شور و نشاط داشتند و لحظه‌شماری می‌کردند. چقدر این موضوع مهم است و این بخشی از توصیه‌های الهی است که باید به آن توجه کنیم.
 
این توجه در همه بخش‌ها و سطوح زندگی ما که اشاره کردم، بسیار قابل تأمل است. همان‌طور که عرض کردم، خداوند حتی به ظریف‌ترین نکات توجه دارد. نکته بسیار جالبی که شاید گاه به آن نرسیده‌ایم یا توجه نکرده‌ایم این است که می‌فرماید: «اگر مالی را به امانت به کسی دادید یا مبلغی را قرض دادید، از او رسید بگیرید.» این چقدر نکته ظریف و جالبی است! خداوند تا چه اندازه برای ما شرح و توصیه دارد؛ توصیه‌هایی که باعث رشد ما می‌شود، سوءظن‌ها را برطرف می‌کند و صفات نیکوی ما را پرورش می‌دهد.
 
نسبت به یکدیگر حسادت نورزیم، کینه نکنیم؛ اینها نکاتی است که خداوند بسیار بر آن تأکید کرده است. گذشت و بخشش ما، همه و همه باعث می‌شود زندگی روزمره ما زیبا، معنادار و پرمعنا شود. این معنا داشتن، با همان رفتار‌های به ظاهر ساده حاصل می‌شود. این رفتار‌ها سلامت روان می‌آورند. در واقع، تخصصی‌ترین سخن در حوزه روان همین است که اگر آن آموزه‌ها را اجرا کنید، به این سلامت دست خواهید یافت.
 
 

بنیان آرامش و سلامت در سالمندی

 
در دوره جوانی، از امکانات و توانمندی‌های فراوانی برخورداریم که باید از آنها بهره ببریم و به درستی استفاده کنیم. حال، نکته بسیار مهم در این میان، دوران سالمندی ماست. می‌گویند: «گندم بکاری، گندم درو می‌کنی.» در دوران جوانی باید توجه کنم که چه می‌کارم، تا در دوران سالمندی آن را درو کنم؛ اگر در این دوره، به فکر، تدبیر، خرد، کار صحیح، افکار درست، معنویت، توجه به معنا در زندگی، نوع‌دوستی، تعاون، کمک به دیگران و خصلت‌های نیکی که برشمردم، تمام صفات نیکی که در خداوند عالم وجود دارد و برای ما به عنوان الگو قرار گرفته، عمل کنم و این ویژگی‌ها در وجودم نهادینه شود، آن‌گاه دوران سالمندی‌ای خواهم داشت که زیباتر از آن متصور نیست: دوره‌ای سرشار از آرامش، دوره‌ای که باوجود کم‌توانی‌ها و محدودیت‌های جسمانی یک سالمند، درونش سراسر آسایش و اطمینان است.
 
فرد در واپسین سال‌های عمر خود با خود می‌گوید: «در دوره توانمندی عمرم، کارهایم را به درستی انجام دادم. آنچه باید باشد و باید انجام می‌شد، من انجام دادم.» ببینید این مسئله چقدر حائز اهمیت است: سلامت دوران سالمندی ما، وابسته به سلامت دوران جوانی ماست. اگر در دوره‌ای که توان داشتی، توانمند بودی، می‌توانستی کاری را انجام دهی و انجامش دادی، کاری که در مسیر رشد و پیشرفت بود، این همان ساختن و تضمین دوران سالمندی است. اما اگر برخلاف آن عمل کنی، دوران سالمندی خود را درگیر استرس، اضطراب و بسیاری مشکلات دیگر کرده‌ام.
 
اگر در دوره‌ای که توان داشتی، توانمند بودی، می‌توانستی کاری را انجام دهی و انجامش دادی، کاری که در مسیر رشد و پیشرفت بود، این همان ساختن و تضمین دوران سالمندی است
گذشته از این زاویه، اگر جوانی دورانی باشد که با معنویت آمیخته شود، قطعاً تأثیر بسیار مهمی بر سلامت جسمانی فرد خواهد داشت و در دوران سالمندی نیز همین اثر تداوم خواهد یافت. در آن دوره، حتی پزشک ممکن است، بگوید: «در دوره‌ای که زندگی کردی، با چنین دقتی زندگی کردی که اکنون کمترین آسیب‌های جسمانی را داری.» ببینید این مسئله چقدر مهم است.
 
امروزه، در مراجعان خود بسیار می‌بینم که افراد در سنین پایین هستند، اما درگیری‌های فراوانی حتی در مسائل جسمانی خود دارند؛ بیماری‌های بسیار پیچیده‌ای که انسان را به تعجب وامی‌دارد که چگونه جوانی در این سن، به چنین بیماری‌هایی دچار شده است. البته نمی‌خواهم بگویم هر کس بیماری جسمی دارد، حتماً از معنویت دور شده یا مشکلات درونی دارد، چنین نیست، اما نکته این است که؛ وقتی به ویژگی‌های روانی و گذشته آن جوان می‌نگریم، می‌بینیم که دوران بسیار پرالتهاب و پراسترسی را پشت سر گذاشته است؛ دورانی که متأسفانه به کار‌هایی که نباید انجام می‌شده، توجه نکرده و آنها را انجام داده و در کنار آن، به این بیماری‌ها نیز نزدیک شده است.
 

کلید پیشگیری از آسیب و شکوفایی معنویت

 
اینکه گفته می‌شود «انسان علیه خویشتن»، بحثی بسیار مهم و در جای خود قابل بررسی است. کتاب‌هایی نیز در این زمینه نگاشته شده‌اند. اما آنچه می‌خواهم بیان کنم این است: انسان صمیمی‌ترین دوست، یاور و همدم خویشتن است. سؤال اینجاست؛ من چقدر باید خود را به خویشتن نزدیک کنم تا به خود آسیب نزنم؟ چرا باید کاری کنم که بگویند «انسان علیه خودش» قیام کرده است؟ این رویارویی انسان با خود، بسیار خطرناک است.
 
یکی از مهم‌ترین اثربخشی‌های معنویت‌درمانی، دقیقاً همین دوستی و رفاقت با خودمان است. همان موضوعی که به آن بازمی‌گردد و می‌گوید انسان باید دوست، رفیق، یاور و همدم خویش باشد، نه اینکه علیه خودش بایستد
قطعاً این اتفاق زمانی می‌افتد که کار‌هایی را که به عنوان یک انسان، باید انجام دهم، انجام ندهم؛ یا کار‌هایی را که نباید انجام دهم، انجام دهم. دقیقاً همین امر تعیین می‌کند که آیا من به خودم نزدیک می‌شوم یا از خودم دور می‌شوم؛ دوست خود هستم یا دشمن خویش. حتی در سخنان ائمه معصومین، از جمله امیرالمؤمنین(ع)، به این نکته اشاره شده که گاهی انسان نزد خداوند چنین می‌گوید: «خدایا، من به خودم ظلم کردم؛ من به خودم بدی روا داشتم.»
 
در بسیاری از مراجعان خود نیز این موضوع را دیده‌ام. در مباحث روان‌تحلیلی، نهایتاً به من می‌گویند: «دکتر، ما خودمان باعث همه این مشکلات شده‌ایم. اگر الان در این وضعیت هستم، خودم باعث آن شدم؛ کسی دیگری باعث نشد؛ و حتی اگر کسی نقشی داشت، من این توان را داشتم که مقابله کنم، آن را مدیریت کنم، خود را نجات دهم، اما این کار را نکردم. خودم باعث شدم.»
 
 
یکی از مهمترین اثربخشی‌های معنویت‌درمانی، دقیقاً همین دوستی و رفاقت با خودمان است. همان موضوعی که به آن بازمی‌گردد و می‌گوید انسان باید دوست، رفیق، یاور و همدم خویش باشد، نه اینکه علیه خودش بایستد. این مباحث به نظر من بسیار قابل تأمل هستند و هرچه بیشتر به آنها بپردازیم، می‌توانند تضمین‌کننده سلامت روان، تضمین‌کننده رشد معنویت در حوزه‌های مختلف و تأثیرگذار بر خصلت‌های درونی ما باشند.
 
نکته دیگری که شایان توجه است، این است که معنویت آنقدر قدرت دارد که حتی می‌تواند یک رفتار بیرونی، به اصطلاح مادی یا جسمی را نیز معنوی کند. برای مثال، فرض کنید کودکی را می‌بینید که می‌خواهد میوه‌ای بخورد. میوه در دست شماست و او ندارد. ممکن است برای به دست آوردن آن گریه کند. اگر شما با قلبی پاک و نیتی خالص، آن سیب یا هر میوه‌ای را به آن کودک بدهید، شاید ظاهر قضیه تنها دادن یک سیب به کودک باشد؛ اما این سیب برای او بار معنوی بسیار زیادی دارد. کودک با گرفتن آن سیب، در واقع فقط یک میوه نگرفته، بلکه نهایت محبت و اوج توجه شما را دریافت کرده است. آن سیب دیگر فقط یک سیب مادی نیست، بلکه بار معنوی به خود گرفته است. انسان این قدرت را دارد که حتی پدیده‌های عادی و روزمره زندگی خود را نیز معنوی کند.
 

گوهر زمان و ضرورت معنویت

 
دنیایی که در آن قرار گرفته‌ایم و عمری که در اختیار ما گذاشته شده، از لحظات کوچک شروع می‌شود: مثلاً یک ساعت، یک ساعت و نیم، یک روز، و به تدریج گسترده‌تر می‌شود. این نکته بسیار قابل توجه است که ما باید به این فضا، به ویژه از منظر معنوی نگاهی عمیق داشته باشیم. گاهی عمر را از نظر جسمی و کمی تعریف می‌کنیم و می‌گوییم: «این قدر سال»؛ اما تعریف معنوی عمر متفاوت است. کسی که این عمر را به ما داده، خود زمان را موضوعی قابل تأمل قرار داده که باید از جنبه‌های مختلف به آن توجه کرد. اینکه معنای زمان چیست، خود مسئله‌ای است که از دیدگاه‌های مختلف قابل بررسی است، هرچند در حال حاضر قصد ورود به آن بحث را ندارم.
 
نکته‌ای که می‌خواهم بیان کنم این است؛ زمان، قسم خداوند است. یعنی خدا به همین زمانی که در اختیار ما گذاشته، قسم یاد کرده است. در این زمینه، نکته جالب این است که پس از این سوگند، اشاره می‌کند که: «ببین، تو در حال زیانکاری هستی؛ داری ضرر می‌کنی.» اینجا می‌خواهم اهمیت معنویت را بیان کنم؛ اهمیت آن بسیار زیاد است. معنویت در زندگی ما به گونه‌ای است که اگر وجود داشته باشد، دچار خسران و زیان نخواهیم شد و اگر حضور داشته باشد، ما در لحظه‌به‌لحظه زندگی در حال رشد و پیشرفت هستیم و در نهایت، در سلامت به سر می‌بریم.
 
خداوند پس از سوگند به زمان می‌فرماید: «شما در حال زیانکاری هستید، مگر کسانی که عمل صالح انجام دهند.» یعنی رفتار نیک داشته باشند، رفتاری پسندیده، گفتاری پسندیده که پیش‌تر درباره‌اش صحبت کردیم. معنای این چیست؟ یعنی پشتوانه‌ای به نام معنویت، به نام روان سالم، به نام درونِ آراسته به معنویت سالم وجود دارد که باید محور باشد. وقتی روانی سالم داشته باشیم، عمل صالح نیز در کنار آن اتفاق می‌افتد.
 
معنویت در زندگی ما به گونه‌ای است که اگر وجود داشته باشد، دچار خسران و زیان نخواهیم شد و اگر حضور داشته باشد، ما در لحظه‌به‌لحظه زندگی در حال رشد و پیشرفت هستیم و در نهایت، در سلامت به سر می‌بریم
سپس خداوند به دو نکته مهم دیگر اشاره می‌کند؛ یکی اینکه «حق را بپذیر» و دوم اینکه «صبور باش». در آموزه‌های رفتاری، دینی و فکری خود، بسیار به این دو نکته توجه می‌کنیم. اگر چیزی را منطقی و عاقلانه بنگرید، با فکر به آن نگاه کنید و منطق آن را بسنجید، می‌بینید عقل همان حق است، آنچه درست است، آنچه حقیقت دارد. اگر درباره این موضوع تحمل و تأمل داشته باشیم، خود این امر باعث تضمین سلامت ما در بعد روانی، جسمی و فکری می‌شود. بنابراین، باید به حق توجه کنیم و پذیرای آن باشیم.
 
در طول زندگی، بسیار با این چالش رو‌به‌رو می‌شویم که: «این حق من بود» یا «حق من نبود». با این چالش‌ها زیاد مواجه می‌شویم. گفته می‌شود که برای پاسخ به این پرسش‌ها باید پشتوانه‌ای دینی و معنوی داشته باشی تا بتوانی به پاسخ درست دست یابی؛ و نکته دیگری که خداوند به آن توصیه می‌کند، «صبر» است. صبر بسیار سازنده است در زندگی ما. صبور بودن، صبر داشتن، نشانه معنویت و نشانه سلامت روان است. وقتی اتفاقی می‌افتد، اگر تأمل کنی، زود تصمیم نگیری و سعی کنی با آرامش و حتی با استفاده از فکرت و مشورت تصمیم بگیری، این رویکرد نهایت اطمینان قلبی را برای تو ایجاد می‌کند و آرامش به همراه می‌آورد. دیگران نیز وقتی در کنار تو قرار می‌گیرند، از این شیوه برخورد و شخصیتی که شکل گرفته، احساس اطمینان و آرامش می‌کنند. این یکی از گزینه‌های بسیار مهمی است که در زندگی خود باید به آن توجه کنیم.
 
پس برای اینکه عمر ما زمانی که در اختیارمان قرار داده شده است، معنادار شود و با بهره‌گیری از معنویتی که خداوند عالم ارائه داده، بتواند ما را به نتایج زیبا، سازنده، اثربخش و ماندگار برساند، لازم است به این چند نکته توجه داشته باشیم.
انتهای پیام
خبرنگار:
سمیه قربانی
دبیر:
فاطمه بختیاری
captcha