
رژیم صهیونیستی در ۱۳ ژوئن (۲۳ خرداد) تجاوزی همهجانبه به خاک ایران را آغاز کرد و سایتهای مختلف نظامی و هستهای را هدف قرار داد. این رژیم همچنین جمعی از فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هستهای و همچنین غیرنظامیان عادی را ترور کرد. ایالات متحده نیز با هدف قرار دادن تأسیسات هستهای صلحآمیز ایران در مرکز کشور به این تجاوز پیوست.
نیروهای مسلح ایران در پاسخ، با استفاده از موشکهای نسل جدید که با دقت به اهداف تعیین شده اصابت میکردند، اراضی اشغالی و زیرساختهای نظامی و صنعتی صهیونیستها را در هم کوبیدند. ایران همچنین با هدف قرار دادن یک پایگاه هوایی مهم در قطر به تجاوز آمریکا پاسخ داد.
پس از ۱۲ روز، رژیم اشغالگر مجبور شد در توافقی که توسط واشنگتن پیشنهاد شد، آتشبس یک جانبه اعلام کند.
احمد فاروق موسی(Ahmad Farouk Musa)، بنیانگذار و مدیر جبهه رنسانس اسلامی(Islamic Renaissance Front) و استاد دانشگاه موناش مالزی در گفتوگو با ایکنا درباره تجاوز اخیر آمریکا و اسرائیل به ایران تصریح کرد: جامعه جهانی با نادیده گرفتن نقضهای آشکار، نهادهایی را که ادعای حمایت از آنها را دارد، مانند سازمان ملل متحد و دادگاه کیفری بینالمللی(ICC)، تضعیف میکند و آنها را در جلوگیری از تجاوزهای آینده ناکارآمد میسازد. این اساساً خطر تبدیل شدن به الگویی برای اقدامات تجاوزکارانه آینده را در پی دارد؛ الگویی که در آن کشورها عدالت را به دلخواه تفسیر میکنند و نظام جهانی از پاسخگویی عقبنشینی میکند.
در ادامه متن این مصاحبه را میخوانید.
ایکنا _ به نظر شما، پیامدهای بالقوه تشدید تنش برای صلح و ثبات منطقهای در غرب آسیا و جهان اسلام چیست؟
به نظر من، پیامد اصلی هرگونه تشدید
تنش بین ایران و اسرائیل، یک جنگ منطقهای چند جبههای است. ما میدانیم که ایران در خاورمیانه همپیمانهای زیادی دارد، اگرچه برخی از آنها مانند حزبالله و سوریه آسیب دیدهاند. اما حوثیها در یمن هنوز هم بهطور بالقوه فعال هستند و همچنان برای این رژیم یک تهدید محسوب میشوند. اما بیش از آن، خطر رو به رشد درگیری هستهای در منطقه است. این موضوع تهدیدآمیزتر است زیرا اعتقاد بر این است که اسرائیل تقریباً صد زرادخانه هستهای دارد. از سوی دیگر، ایران قطعاً برنامه هستهای خود را تسریع خواهد کرد و ممکن است به فکر ساخت تسلیحات هستهای بیفتد.
اما به نظر من، برای داشتن یک صلح پایدار واقعی در خاورمیانه، باید تعادل در قدرت هستهای تضمین شود. باید به ایران اجازه داده شود که این توانایی را به عنوان یک عامل بازدارنده و برای مهار اسرائیل داشته باشد. به عنوان یک مسلمان، میگویم که قرآن ما را به داشتن قدرت نظامی که در دل دشمنان خدا و در نتیجه دشمنان ما ترس ایجاد کند، تشویق میکند. در آیه 60 سوره انفال خداوند میفرماید: «و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد تا با اين [تداركات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] ديگرى را جز ايشان كه شما نمى شناسيدشان و خدا آنان را مىشناسد بترسانيد و هر چيزى در راه خدا خرج كنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مى شود و بر شما ستم نخواهد رفت».
به نظر من، به زبان روز، اسبهایی که در این آیه به آنها اشاره شده است، میتواند توانایی هستهای هم باشد.
ایکنا ـ آیا معتقدید که عدم محکومیت حملات اسرائیل توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد، نشان دهنده یک تعصب ساختاری در نهادهای بینالمللی است؟ کشورهای با اکثریت مسلمان چگونه باید به چنین بیعملی پاسخ دهند؟
به طور خلاصه، میگویم بله! ناتوانی شورای امنیت سازمان ملل متحد در محکوم کردن مداوم حملات اسرائیل، بهویژه در مواقع اوجگیری درگیریها در منطقه، به نوعی بحثهای دیرینه در مورد تعصب ساختاری در نهادهای بینالمللی را دوباره شعلهور کرده است. سؤال این است که آیا چنین انفعالی نشاندهنده نقص ذاتی در طراحی و عملکرد ساختارهای حاکمیت جهانی است؟ اگر دقیقتر بررسی کنیم، ناتوانی شورای امنیت سازمان ملل متحد اساساً نشانهای از تعصب سیستمی عمیقتر است که ریشه در معماری خود قدرت بینالمللی دارد. جوهره آن در قدرت وتوی پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، یعنی ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، روسیه و چین، نهفته است. این امتیاز، به هر یک از این کشورها اجازه میدهد تا صرف نظر از سطح اجماع بینالمللی، به طور یکجانبه قطعنامهها را وتو کنند. به عنوان مثال، در درگیری اسرائیل و فلسطین، ایالات متحده بارها از قدرت وتوی خود برای محافظت از اسرائیل در برابر انتقاد به دلیل جنایات غیرانسانی این رژیم استفاده کرده است.
دکتر ماهاتیر محمد، نخست وزیر سابق ما، قبلاً این موضوع را مطرح کرده بود. عدم تعادل ساختاری از ترکیب خود شورا بسیار مشهود است. ما نمایندهای از آفریقا، آمریکای لاتین یا آسیا نمیبینیم، به این معنی که دیدگاههای بسیاری از ملتها، به ویژه کشورهای جنوب جهان، به حاشیه رانده میشوند. در نتیجه، مسائلی که این مناطق را تحت تأثیر قرار میدهند، از جمله جنگ ایران و اسرائیل و درگیری اسرائیل و فلسطین، اغلب از مسیر منافع ژئوپلیتیکی چند کشور قدرتمند فیلتر میشوند، نه اینکه از دریچه حقوق بینالملل یا اصول بشردوستانه به آنها پرداخته شود.
چنین تناقضاتی اعتماد به سازمان ملل را از بین میبرد و به درک و واقعیت تعصب ساختاری کمک میکند. وقتی برخی از کشورها به دلیل نقض حقوق بشر محکوم میشوند در حالی که برخی دیگر به دلیل اتحاد با کشورهای قدرتمند در امان هستند، اصل حاکمیت برابر و حاکمیت حقوق بینالملل را تضعیف میکند. این روند، سیستمی را تداوم میبخشد که در آن اصول عدالت و پاسخگویی به طور نامتعادل اعمال میشود و منجر به بیثباتی و سرخوردگی بیشتر در میان ملتهای آسیبدیده میشود. من معتقدم، بدون اصلاحات معنادار، مانند محدود کردن استفاده از حق وتو یا گنجاندن کشورهای جنوب جهان به عنوان عضو، توانایی شورا برای عمل به عنوان یک داور بیطرف صلح جهانی، مضحک است.
در مورد بخش دوم سؤال در مورد چگونگی واکنش کشورهای با اکثریت مسلمان به چنین بیعملی، پاسخ ساده من این است که کشورهای مسلمان رویکرد خود را در دیپلماسی بینالمللی و داشتن یک واکنش جمعی بازنگری کنند. متأسفانه، گفتن این حرف آسانتر از انجام دادن آن است. ما میدانیم که بزرگترین ضعف در میان کشورهای مسلمان، چندپارگی بوده است. آنها با سازمان همکاری اسلامی(OIC) که متشکل از ۵۷ عضو است، ظاهراً صدای جمعی بالقوهای دارند، اما متأسفانه فاقد وحدت در عمل هستند. به نظر من، این دستور کار اصلی ابرقدرتها بوده است تا با مطرح کردن مسائل فرقهای، آنها را متفرق نگه دارند.
برخی از کشورهای خلیج فارس حتی میتوانند از اهرم اقتصادی خود به صورت استراتژیک برای دفاع از امت استفاده کنند، اما متأسفانه، آنها بیشتر مطیع ایالات متحده هستند و حدود ۵ تا ۷ پایگاه نظامی بزرگ ایالات متحده در خود منطقه خلیج فارس وجود دارد.
ایکنا ـ ایران رسماً سکوت آژانس بینالمللی انرژی اتمی(IAEA) در مورد حملات ایالات متحده و اسرائیل به تأسیسات هستهای خود را محکوم کرده است. آیا آژانس بینالمللی انرژی اتمی نباید به همان اندازه نگران حملات به زیرساختهای هستهای صلحآمیز، صرف نظر از نام کشورها باشد؟
بله! آژانس بینالمللی انرژی اتمی طبق مأموریت خود باید نگران هرگونه حمله به زیرساختهای هستهای صلحآمیز، صرف نظر از کشور مورد هدف باشد. این سازمان مسئولیت مهمی بر عهده دارد؛ تضمین ایمنی، امنیت و یکپارچگی تأسیسات هستهای در سراسر جهان، بدون تعصب سیاسی یا نفوذ ژئوپلیتیکی. سکوت آژانس بینالمللی انرژی اتمی در واکنش به حملات ایالات متحده یا اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران، سؤالاتی را در مورد ثبات و اعتبار نقش آژانس مطرح میکند. هرگونه حمله مسلحانه به یک تأسیسات هستهای تحت حفاظت، صرف نظر از اینکه در ایران، اوکراین یا حتی ژاپن باشد، باید با نگرانی یا محکومیت شدید مواجه شود، به خصوص اگر نشت رادیواکتیو، آسیب زیستمحیطی داشته یا جان غیرنظامیان را تهدید کند.
به طرز شگفتآوری، آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهدیدات نزدیک نیروگاههای هستهای در اوکراین واکنش صریح نشان داده و درخواستهای فوری برای حفاظت از ایمنی هستهای صادر کرده است؛ اما وقتی تأسیسات نطنز یا فردو در ایران مورد حمله قرار گرفتند، سکوت اختیار کرده است. این اساساً نشاندهنده یک تناقض نگرانکننده یا صرفاً ریاکاری است که به برداشت جانبدارانه ژئوپلیتیک دامن میزند. ایران امضاکننده پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای(NPT) و تحت نظارت گسترده آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. اما وقتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی از انتقاد از حملات به زیرساختهای هستهای ایران خودداری میکند، ادعای بیطرفی آژانس را تضعیف میکند. باید در اینجا تأکید کنم که حفظ بیطرفی اختیاری نیست؛ بلکه برای مشروعیت و اثربخشی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در یک نظم جهانی بیثبات اساسی است.
ایکنا ـ مالزی، به عنوان یک کشور پیشرو با اکثریت مسلمان و عضو جنبش عدم تعهد، چه نقشی میتواند در بسیج تلاشهای دیپلماتیک علیه تجاوز اسرائیل ایفا کند؟
شخصاً معتقدم که مالزی به عنوان یک کشور برجسته با اکثریت مسلمان و عضو تأثیرگذار جنبش عدم تعهد(NAM)، موقعیتی منحصر به فرد و استراتژیک برای تقویت تلاشهای دیپلماتیک علیه تجاوز اسرائیل علیه ایران دارد. ما درک میکنیم که مالزی نمیتواند مستقیماً از اقدامات اسرائیل علیه ایران جلوگیری کند، اما میتواند نقش محوری در شکلدهی به روایت جهانی، تقویت حقوق بینالملل و همچنین بسیج همبستگی جهانی جنوب ایفا کند.
احساس میکنم که مالزی به عنوان یک صدای مورد اعتماد و اصولی در جهان اسلام و جنبش عدم تعهد، فضای دیپلماتیک لازم برای دفاع از حاکمیت ایران بدون تأیید کامل سیاستهای آن و به چالش کشیدن مصونیت نظامی رژیم صهیونیستی را دارد. به نظر من، مالزی با انجام این کار نه تنها تعهد خود را به عدالت تأیید میکند، بلکه مشروعیت هنجارهای بینالمللی را که در معرض تهدید هستند، تقویت میکند.
ایکنا ـ برخی معتقدند که این لحظه، آزمونی حیاتی برای وحدت مسلمانان است. آیا معتقدید که جهان اسلام به اقدامات اسرائیل، به ویژه در دفاع از ایران به عنوان یک کشور مسلمان، واکنش مناسبی نشان داده است؟
در پاسخ به این سؤال که آیا جهان اسلام به اندازه کافی در دفاع از ایران واکنش نشان داده است، باید تأمل عمیقتری در مورد وضعیت وحدت درون مسلمانان و واقعیتهای ژئوپلیتیکی که آن را محدود میکند، صورت گیرد. در حالی که شاهد ابراز خشم نمادین بودهایم، متأسفانه واکنش جمعی نتوانسته است همبستگی منسجم، استراتژیک و اصولی را نشان دهد. همانطور که قبلاً گفتم، یکی از عوامل اصلی محدودکننده حمایت قوی از ایران، شکاف سنی ـ شیعه است. این شکاف با دههها بیاعتمادی و رقابت بین ایران و قدرتهای کلیدی عرب سنی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی تشدید شده است. اگرچه دیپلماسی اخیر مانند آشتی ایران و عربستان نشانه مثبتی دارد، اما هنوز به یک دفاع هماهنگ یا جبهه سیاسی متحد در مواجهه با تجاوزات اسرائیل تبدیل نشده است. متعاقباً، بسیاری از کشورهای با اکثریت مسلمان، بهویژه آنهایی که با قدرتهای غربی همسو هستند یا به تضمینهای امنیتی ایالات متحده وابستهاند، مواضع مبهم یا بیطرفانهای اتخاذ کردهاند.
از نظر من، این فقدان محکومیت قوی و جمعی حملات به حاکمیت ایران، نشاندهنده یک محاسبه سیاسی است که منافع ملی را بر همبستگی اسلامی اولویت میدهد. ما دیگر روحیه پاناسلامیسم را مانند دوران عبده مشاهده نمیکنیم. ما شاهدیم که واکنش سازمان همکاری اسلامی، اگر نگوییم کاملاً ضعیف شده است اما این سکوت، آشکارا سؤالاتی را در مورد استانداردهای دوگانه مطرح میکند. چرا رنج فلسطینیان به حق توسط بسیاری از کشورهای مسلمان محکوم میشود، در حالی که از ایران با همان شدت و شور و حرارت دفاع نمیشود؟
ایکنا ـ سکوت جامعه بینالمللی چه پیامی را به سایر کشورهایی که قصد انجام اقدامات تجاوزکارانه مشابهی را داشته باشند می فرستد؟ آیا شاهد فروپاشی هنجارهای بینالمللی هستیم؟
به نظرم سکوت جامعه بینالمللی در مواجهه با حملات اسرائیل به خاک ایران، بهویژه زیرساختهای هستهای، پیامدهای وخیمی دارد که بسیار فراتر از خاورمیانه گسترش مییابد. عدم اقدام قدرتهای غربی و مستقل، نشاندهنده یک سابقه خطرناک است که کشورها را تشویق میکند تا بدون ترس از عواقب، تجاوز یکجانبه را در نظر بگیرند. این سکوت بیطرف نیست؛ بلکه به طور فعال اعتبار قوانین بینالمللی را از بین میبرد و نظم جهانی را تضعیف میکند.
جامعه جهانی با نادیده گرفتن نقضهای آشکار، نهادهایی را که ادعای حمایت از آنها را دارد، مانند سازمان ملل متحد و دادگاه کیفری بینالمللی(ICC)، تضعیف میکند و آنها را در جلوگیری از تجاوزهای آینده ناکارآمد میسازد. این اساساً خطر تبدیل شدن به الگویی برای اقدامات تجاوزکارانه آینده را در پی دارد؛ الگویی که در آن کشورها عدالت را به دلخواه تفسیر میکنند و نظام جهانی از پاسخگویی عقبنشینی میکند. اکنون نه تنها حق حاکمیت ایران در معرض خطر است، بلکه تمامیت نظم بینالمللی نیز در معرض خطر است.
و در مورد بخش دوم سؤال، پاسخ مثبت است! بله، ما شاهد فروپاشی هنجارهای بینالمللی هستیم. آنچه زمانی به عنوان چارچوب مشترک برای صلح و پاسخگویی مورد حمایت قرار میگرفت، بهطور فزایندهای به عنوان یک امر اختیاری یا قابل دستکاری تلقی میشود. در حالی که ساختار نهادهای جهانی باقی مانده است، اقتدار و مشروعیت آنها به دلیل انفعال، سیاسی شدن و اجرای گزینشی تضعیف میشود. به نظر من، عواقب آن قابل مشاهده است و اگر این روند معکوس نشود، این فروپاشی میتواند نشانگر گذار به یک دوره بینالمللی جدید و ناپایدارتر باشد، جایی که قدرت جایگزین حق و هرج و مرج جایگزین نظم میشود.
ایکنا ـ به نظر شما، ملتهای مسلمان باید چه استراتژیهای بلندمدتی را دنبال کنند تا اطمینان حاصل شود که صدای جمعی آنها شنیده میشود و چنین اقدامات خصمانهای ـ چه علیه فلسطین، ایران یا دیگران ـ عادیسازی یا نادیده گرفته نشود؟
این سؤال نیاز به توضیح طولانی دارد، اما من فقط آن را در چند جمله خلاصه میکنم. به نظر من، در مواجهه با بیعدالتیهای جهانی مداوم، از رنج مردم در فلسطین گرفته تا خصومتهای نظامی علیه ایران، ملتهای مسلمان در یک دوراهی بحرانی قرار دارند. با وجود قدرت جمعیتی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام، صدای جمعی آنها اغلب در مجامع جهانی به حاشیه رانده میشود. اگر کشورهای با اکثریت مسلمان میخواهند با عادیسازی خصومت مقابله کنند و از عدالت بینالمللی دفاع کنند، باید استراتژیهای بلندمدت و هماهنگی را اتخاذ کنند که از لفاظی فراتر رفته و بر اهرمهای نهادی، اقتصادی و دیپلماتیک تمرکز داشته باشند.
بدون شک میتوانم بگویم که به حاشیه راندن صداهای مسلمانان و عادیسازی تجاوز علیه آنها ادامه خواهد یافت، مگر اینکه ملتهای مسلمان از واکنش به استراتژی روی آورند. از طریق اصلاحات نهادی، همکاری اقتصادی بین ملتهای مسلمان، کنترل روایتها، تنوع دیپلماتیک و وحدت اصولی، آنها میتوانند اطمینان حاصل کنند که بیعدالتی نادیده گرفته نمیشود و از کرامت و حاکمیت جمعی آنها دفاع میشود. فکر میکنم زمان اظهارات نمادین گذشته است، آنچه اکنون مورد نیاز است یک استراتژی ژئوپلیتیک هماهنگ و آیندهنگر است. خداوند در سوره بقره، آیه ۱۴۳ میفرماید: و ما همچنان شما (مسلمین) را به آیین اسلام هدایت کردیم و به سیرت نیکو بیاراستیم تا گواه مردم باشید و پیغمبر نیز گواه شما باشد (تا شما از وی بیاموزید).
گفتوگو از محسن حدادی
انتهای پیام