نعمت بزرگ سلامتی، محدود به سلامت جسم نیست. این اشتباه بزرگی است که تصور کنیم اگر فقط مراقب سلامت جسممان باشیم، دیگر بیمار نشده و زندگی توأم با سلامتی خواهیم داشت. سلامت ابعاد مختلفی دارد که این ابعاد در تعامل و کنش و واکنش نسبت به هم هستند و اگر یک بعد از سلامتی مورد غفلت قرار گیرد، بر جنبههای دیگر ابعاد انسانی تأثیر گذاشته و منجر به بیماری ما خواهد شد.
با توجه به اینکه یکی از ابعاد مهم سلامتی، سلامت روان است خبرگزاری ایکنا نیز بنابر رسالت آموزشی خود نسبت به انتشار مجموعه درسگفتار «مراقبت از سلامت روان» با حضور فاطمه سادات رازقی، روانشناس اقدام کرده است.
رازقی در بخش دوم این مجموعه، به مسئله اختیار و آرامش روان اشاره و تشریح کرد که چگونه این دو بر هم تأثیر میگذارند که در ادامه میخوانیم و میبینیم.
در قسمت قبل در خصوص ابعاد سلامتی صحبت کردیم و گفتیم اگر فردی بخواهد سلامت عمومی داشته باشید باید بین ابعاد سلامتیاش یکپارچگی به وجود بیاورد. در این سلسله نشستها تأکید ما بر سلامت روان و سلامت معنوی است و ارتباط این دو بعد سلامتی با همدیگر بررسی میشود.
گفتیم انسان موجودی است که نیاز به نظام ارزشی دارد. انسان برای رنجی که میکشد باید معنادهی پیدا کند و باید به یک هویت و ریشهای وصل باشد تا بتواند این رنج را معنی کند. در خصوص سلامت روان، گفتیم که بین افکار، هیجانات و رفتار باید تعادل وجود داشته باشد. افکار انسان برگرفته از ایدئولوژیها و باورهای فرد است و معنویت راهی است برای اینکه فرد این ایئولوژی و باورهای خودش را سامان بدهد.
فرق اسلام با سایر مکاتب در این است که اسلام منبع اصلی معنویت را خدا، الاهیت و توحید میداند اما سایر مکاتب به ویژه اومانیسم اصالت را به انسان میدهد. ولی فرق اصالتی که در اسلام و در امانیسم به آن قائل هستند در این است که اصالتی که امانیسم به انسان میدهد، انسان را به سمت مادیگرایی میبرد و اصالتی که اسلام به انسان میدهد انسان را به سمت معنویت و کمال می برد.
اما آرامش در کدامیک است؟ ما نمیتوانیم منکر این مسئله شویم که انسانها در مکتب امانیسم آرامش و آسایش را تجربه میکنند ولی تفاوتی وجود دارد بین آنچه اسلام برای انسان خواسته و آنچه که اومانیسم برای انسان خواسته است.
در مکتب اسلامی اعتقاد ما بر این است که انسان ذاتاً موجودی خداجو است و وقتی به اصل خود باز میگردد به آن آرامش میرسد. خداوند مفهوم آرامش را در تعالیم دینی ما به ویژه در قرآن دو بار به صورت شفاف بیان کرده است و این نشان میدهد که انسان به دنبال این آرامش هست و راه رسیدن به این آرامش در تعالیم ما حاصل شده است.
برخی معتقد هستند که علم روانشناسی با علم دین تفاوت دارد. به نظر من برداشت این افراد از علم روانشناسی و علم دین متفاوت است. دین ظرف انسان است و انسان پیش از اینکه علمی را فرابگیرد آن را در خود ایجاد میکند. روانشناسی یک علم است و این علم مانند سایر علوم باید به شما کمک کند که به یک معنا و برداشت جدیدی از جهانبینی خودتان برسید.
روانشناسی از دیدگاه من به عنوان یک درمانگر و روانشناس این است که راه رسیدن به آن حقایق را برای شما تسریع و راحتتر میکند. در علم دین فقط به جنبه مادی سلامت روان نگاه نمیشود بلکه افکار، هیجانات و رفتار انسان را متعلق به جایگاهی میداند که انسان را متعلق به آن جایگاه میداند و آن جایگاه والا و بالایی است. ما در بعد روانشناسی از نگاه اسلام، انسان را موجودی تسلیم در برابر گذشته و منفعل در برابر آینده خود نمیبینیم.
انسان در سرنوشت خود دخیل است و همین دخیل بودن به انسان کمک میکند که بتواند راهی را برای رسیدن به سلامت روانش و برای معنا دهی به خودش پیدا کند. ما در این سلسله نشست به دنبال این هستیم که این راهها را به شما بگوییم.
سؤال؛ آیا سلامت روان که هماهنگی بین افکار، هیجان و رفتار ما است در ابعاد مختلف زندگی ما دستخوش تغییر میشود؟ بله؛ انسان محکوم است به داشتن یکسری افکار از زمان کودکی خود نیست و در مسیر رشد و تعالی خودش این افکار تغییر میکند و این تغییر موجب میشود انسان در مسیر متفاوتی از رشد و کمال قرار بگیرد.
انتهای پیام