ادبیات عاشورایی، تنها روایت یک رخداد تاریخی نیست؛ جاری شدن رودی زلال از معرفت است که از دل صحرای سوزان کربلا سرچشمه میگیرد و تا ابدیت جاری میماند. این ادبیات، آینهای است که در آن انسان، شرافت خویش را میبیند، شجاعت را میآموزد و فریاد «هیهات منا الذله» را تا اعماق جان باز میتابد.
در عصر و زمانه حاضر؛ در آستانه بلوغ فکر و روح، نوجوان به دنبال الگوهایی میگردد که نه در قاب اینستاگرام محصور، نه در بازیهای مجازی تباه شوند. امام حسین(ع) و یارانش، اسوههای زندهای هستند که «شهامتِ ایستادن» را فریاد میزنند.
امروز بیش از هر زمان دیگری لازم است تا نوجوانان و جوانان بدانند، نوجوان دیروزِ کربلا چگونه با مشتهای گره کرده، تاریخ را تغییر داد. حضرت قاسم(ع) 13 ساله، چگونه با قامتی استوار در برابر ظلم ایستاد و به دنیا فهماند که بزرگ بودن، به شمار سالهای عمر نیست، به وسعت ایمان است.
به قول زندهنامِ عالیمقام، سیدحسن حسینی که منظومه «گنجشک و جبرئیل» او اثری مانا و ابدی تا هستِ همیشهِ تاریخ در گونه ادبیات عاشورایی است؛ مبانی انسانساز حماسه عاشورا و اربعین «عدالت خواهی تا پای جان»، «وفاداری در بحرانها»، «امید در تاریک ترین لحظات» و «عزتِ نفس الهی» است.
عاشورا درس مبارزه با هرگونه ستم است؛ از دروغ گفتنهای کوچک تا ظلمهای بزرگ؛ وفای حضرت زینب(س) پس از عاشورا، او که در آن ظهر خونین و غمین چیزی جز زیبایی ندید، نشان میدهد که مقاومت، حتی وقتی همه چیز از دست رفته به نظر میرسد، همان آن و گاهِ بزنگاهیست که معجزه میآفریند.
کلام امام حسین(ع) که فرمودند: «مرگ با عزت، بهتر از زندگی با ذلت است»، شعاری برای نسل نوجوان و جوان در برابر ظاهر فریبنده و فریبای دنیای مدرن است. از همین روست که پیاده روی اربعین، نماد امیدی است که از دل خاکسترهای داغ زنده میشود و جهانی را به حرکت در میآورد.
در میان آثار ارزشمند عاشورایی، کتاب «مقتل حسینی نوجوان» نوشته حجتالاسلام علی شعیبی، گنجینهای است که به زبان نوجوان سخن میگوید. این کتاب به مصداق واقعی کلام و بیان، روایتی زنده و جذاب از واقعه کربلا ارائه میدهد، بدون افتادن در دام خشکیِ متنهای تاریخی و در عین حال پاسخ پرسشهای متعدد نسل نوجوان و جوان درباره «چرایی قیام حسین(ع)» را با زبانی بدیع، ساده و عمیق میدهد. این اثر تلاش میکند درسهای زندگی را در قالب داستانهای فراموش نشدنی چون مانند وداع حضرت علیاصغر(ع) با پدر بیان کند و در نهایت قلم، که زبانِ نویسندهاش است پیوند عاشورا با زندگی امروزِ نوجوان را میسازد و نشان میدهد کربلا فقط یک واقعه نیست؛ راهنماییست برای انتخابهای همه مردمان آزاده و آزادیخواه که در برابر زورگوییها و خدعههای دغلبازان تا پای جان میایستد.
حجتالاسلام علی شعیبی با کولهبار بیش از 20 کتاب در حوزه ادبیات دینی برای نوجوان و جوان در «مقتل حسینی نوجوان» به مخاطب هدفش میگوید ادبیات عاشورا، سلاح دانایی در نبرد همیشگی میان ظلمت و روشنایی است و به خوانندگان این اثر زنهار میزند که امام حسین(ع) فقط برای اشک ریختن نیامده؛ آمده تا به تمامی حقطلبان بیاموزد چگونه قهرمانان زندگی در این جهان اثیری باشند.
ایکنا در اربعین سید و سالار شهیدان، حضرت ثارالله، امام حسین(ع) گفتوگوی مبسوط و متفاوتی را با علی شعیبی به بهانه کتاب «مقتل حسینی نوجوان» انجام داده که در ادامه از خاطر شما میگذرد.
وقتی دیدم نوجوان امروز، در میان سیل اطلاعات رنگارنگِ فضای مجازی و بازیهای رایانهای، «هویتجوی تشنهای» است که دنبال قهرمانهای واقعی میگردد، اندیشیدم و دریافتم که باید صدای کربلا را به زبان خودش به او برسانم. عاشورا، گنجینهای از الگوهای ناب نوجوانی است؛ حضرت قاسمِ(ع) 13 ساله، حضرت علیاصغر(ع) شیرخوار، جناب عبداللهِ نوجوان و... اما پرسش بنیادین پیش از نگارش این اثر برای من این بود که آیا روایت موجود، برای نسل امروز جذاب و گویاست؟ میخواستم کتابی بنویسم که نوجوان با آن همذاتپنداری کند؛ نه اینکه فقط تاریخ بخواند، بلکه احساس کند در دل واقعه است!
برای تحقق این مهم و پرسش سه ویژگی کلیدی را در مسیر نگارش هدف گرفتم. نخست «زبانِ امروز»؛ اینکه از اصطلاحات نوجوانپسند استفاده کردم؛ نه عامیانه، نه خشکِ تاریخی؛ دوم «روایتِ داستانمحور»؛ اینکه واقعه را از پشتِ چشمانِ شخصیتهای نوجوان کربلا روایت کردم تا خواننده خود را جای آنها بگذارد و سوم «پاسخ به چراها»؛ به این معنی که چرا امام حسین(ع) قیام کرد؟ چرا نوجوانان کربلا همراه او بودند؟ اینها پرسشهای ذهن نوجوان است، نه تحلیلهای پیچیده علمی! در این کتاب، هر فصل پاسخِ یک «چرا»ی بزرگ را میدهد.
به جِد به این مهم اعتقاد و ایمان دارم که «عاشورا» تنها اشک نیست؛ عزتآفرینی است. من به جای تمرکز تام و تمام بر صحنههای غمانگیز، بر پیامهای امیدبخش و انقلابی تأکید کردم. اینکه راز استقامت حضرت قاسم(ع) چه بود؟ حضرت زینب(س) چگونه پس از عاشورا، تاریخ را نجات داد؟ چرا امام حسین(ع) فرمود «اگر دین ندارید، آزاده باشید» و نظایری از این دست از اهداف ذهنی من برای نگارش این اثر بود. چراکه معتقدم اینها مفاهیمی است که نوجوان را «قدرتمند» میکند، نه فقط غمگین!
برای هر مخاطبی به ویژه نوجوان و جوان باید بگوییم که «مقتل» محل به شهادت رسیدن نیست! مقتل یعنی «راه زندگی کردن» از همین روی تلاش کردم کتابم، مقتل را به راهنمای عملیِ ایستادگی تبدیل کند. کتابهای مقتلی که در گذشته بوده، همین روایات، همین داستانها را باید با زبان نوجوان، با زبان جامعه امروزی، با توجه به ظرفیت آنها بیان کنیم.
امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند این مهم هستیم که به نوجوان و جوان امروز بگوییم که شما وارثان حماسه کربلا هستید. امام حسین(ع) فقط برای عاشورای تاریخ نیامد؛ او آمد تا به همه ما به ویژه به نوجوانان و جوانان بیاموزد «در میدان زندگی، قهرمان باشید؛ نه تماشاگر»؛ «حتی اگر تنها شدید، از حق دست برندارید». برای همین جملهای که در گفتوگوهای دیگر درباره این کتاب بیان کردم را بار دیگر تکرار میکنم که نوشتن کتاب «مقتل حسینی نوجوان»، برای من سفارش دلم بود؛ نه سفارش ناشر! امروز اگر یک نوجوان با خواندن «مقتل حسینی نوجوان»، شهامت «نه» گفتن به یک گناه را پیدا کند، یا عزت نفسِ دفاع از مظلومی را بیاموزد، گمان میکنم امام زمان(عج) از تلاشم راضی خواهد بود.
خیر؛ به هیچ وجه منظور من این نیست که برای هر مخاطب سنی باید تنها از یک شیوه روایت بهره برد. بلکه درست برعکس! به جِد معتقدم برای ارتباطگیری با مخاطب نوجوان باید به زبان، بیان، دنیا و جهانبینی آنها مسلط باشیم تا ابتدا آنچه میگوییم را دریابند و سپس با پذیرش آن مبانی بیان شده در مسیر اجرایی ساختن و الگوسازی آن آموزهها و معارف حرکت کنند.
نکته بسیار مهمی که برای بیان ادبیات عاشورایی و ادبیات دینی برای گروه سنی نوجوان و جوان مطرح است مبتنی بر این مؤلفه مهم است که زبان روایی و ارتباطی که برای اثر ادبی خود انتخاب کرده و با آن زبان با نوجوان و جوان امروزی درباره ادبیات عاشورایی و دینی صحبت میکنیم و مینویسیم چقدر امروزی است؟! یعنی برای نوجوانی که امروزه عادت کرده برای آنکه کل یک مطلب را دریابد، آن را در حد متن یک پیامک بخواند؛ انتخاب نویسنده ادبیات دینی و ادبیات عاشورایی برای گفتن و نوشتن برای اوی نوجوان و جوان بر چه زبانی استوار است؟
اصلاً به خودمان نگاه کنیم. وقتی میخواهیم مطلبی یا چیزی را به طرف مقابل خود انتقال دهیم شروع میکنیم به نوشتن و نوشتن و نوشتن یا نه! ساده و خودمانی بگویم، «لقمه لقمه» حرف میزنیم تا در نهایت منظورمان را درست، تام و تمام به طرف مقابل منتقل کنیم.
برای نوجوان امروز نباید خیلی زیادی بنویسیم؛ بلکه برعکس باید حرف، پیام، هدف و منظورمان را «لقمه لقمه» کنیم تا به قولی، آن علاقه بین متن و پیام ما با سلیقه، علاقه و نگاه نوجوان و جوان ایجاد شود. سپس آن نوجوان و جوان است که تصمیم میگیرد اگر حرف ما را پسندید و دوست داشت برود به کتاب اصلی مراجعه کند یا برود تحقیق کند و مطالب بیشتری بجوید و مطالعه کند. اگر ما به اسم ادبیات دینی و ادبیات عاشورایی بخواهیم در ظرف محدود یک اثر و یک کتاب، داده و دیتای بسیار زیادی را به نوجوان و جوان امروز منتقل کنیم مسلم است که نه ما و نه اثر ما را نمیخواهد و آن را پس میزند.
بحث بزرگسال با نوجوان و جوان در هر حوزهای بهویژه در عرصه «ادبیات دینی» به شکل عام و در نگاه خاص «ادبیات عاشورایی» متفاوت است. منِ بزرگسال تقویم فرهنگی خود را به همان میزان در زندگی لحاظ میکنم که با تقویم روزمره گذران زندگی همراه هستم.
برای مثال میدانم 10 روز دیگر محرم است؛ پس برای اینکه خود را جهت ورود به ماه محرم آماده کنم «مقتلی» در دست میگیرم و روزی 10 صفحه، یا 20 صفحه از آن را میخوانم. حتی منِ بزرگسال این ظرفیت را ندارم که بنشینم، لاجرعه و یکنفس 400 صفحه مقتل بخوانم. خب؛ پس چگونه میتوان با این دید یک کتاب 400 صفحهای مقتل به نوجوان بدهیم؟! خود بزرگسال نیز اگر علقه و علاقهاش تام و تمام در ساحت دلدادگی به ادبیات عاشورایی بر کتابهای مقتل استوار باشد، شاید در یک بار نشستن و کتاب در دست گرفتن بتواند 80، 100 یا 120 صفحه کتاب بخواند و این را در تمام سالهای عمر بزرگسالیاش تجربه کرده است.
او تلاش میکند با گرفتن مقتل در دست، خود را برای ورود به ماه محرم، دهه نخست آن، سپس گام گذاشتن به چهل روز دلدادگی به ادبیات سرخ و سبز عاشورایی تا رسیدن به اربعین حضرت سیدالشهدا(ع) آماده کند. آرامآرام روزهایش را در قالب تعزیت و سوگواری در همنشینی و مقتل بگذراند؛ اما آیا این شرایط برای نوجوان و جوان امروز هم بههمین شکل است؟ به غایت باید گفت که اینطور نیست!
به نوجوانی و جوانی خودم اشاره میکنم. آشنایی من با عرصه مقتل و مقتلخوانی به دوران نوجوانیام که به هیئت میرفتم یا در سخنرانیهایی که در مدارس صورت میگرفت بسنده میشد. دیگر اطلاعاتی در مورد امام حسین(ع) وجود نداشت و اگر همین هیئت رفتنها، سخنرانیهای دینی و مذهبی در مدارس و مساجد نبود دیگر مسیری برای شناخت امام حسین(ع) برای نسل نوجوان و جوان همعصر من وجود نداشت. تنها بحث عاشورا در حد اینکه یک لباس سیاه بپوشیم و یا بهعنوان مثال برویم سینهزنی یا تنها به تماشای دسته عزاداری بنشینیم محدود میشد. پس برای آگاهی ما لازم بود تا آن معارف عنوان شود.
امروز نیز همان آموزهها، همان تجربیات دوران نوجوانی و جوانی من است که در مسیر کارهای تبلیغی از آنها بهره میبرم. امروز در مسیر کار تبلیغی اگر بناست تا درباره واقعه عاشورا و حماسه امام حسین(ع) صحبت کنم تمام صحبت خود را فقط بر حضرت حسین استوار نمیکنم! چراکه قیام عاشورا در بطنِ خود هم حماسه است؛ هم شور و هم احساس! همه موارد را با هم دارد و بههمین میزان همه معرفت را نیز همان حماسه و قیام دربرمیگیرد.
بهخاطر دارم یکی از مسیحیان سالها پیش در گفتوگویی که با او داشتم، گفت ما اگر امام حسین(ع) شما را داشتیم کل دنیا را میگرفتیم. این درست همان مؤلفهای است که میگویم برای نوجوان و جوان امروز باید مطلب را «لقمه لقمه» کرد و از تمامی ابعاد حماسه حسینی گفت. اگر فقط بر یک موضوع استوار باشیم به قطع نوجوان و جوان امروز با تنوع سلیقهها، دادههای مختلف اطلاعاتی و ابزارهای مختلف رسانهای حرف ما را چون فقط بر یک فرد یا یک مسئله استوار است نمیپذیرد.
برای نوجوان و جوان امروز وقتی از حماسه حسینی صحبت میکنیم باید از شور، از احساس و از بلندای عظمت آن حماسه سخن بگوییم تا اینکه فقط بر یک فرد و یک نه استوار شویم.
اگر نگاهمان را خیلی ساده و مختصر بر روایت استوار کنیم به همان سادگی میتوانیم بگوییم که تنها روایت قیام عاشورا لبریز از جاذبه و جذبه برای هر مخاطبی بهویژه نوجوان و جوان است.
وقتی نوجوان و جوان در قالب روایت حماسه عاشورا و با زبان مقتل این قیام و حرکت را ببیند، هم کربلا را درمییابد؛ هم احساس هیجان، هم شور، هم معرفت و هم حماسه را همه را یکجا درمییابد. چرا که آنچنانکه پیش از این نیز گفتم، حماسه حضرت ثارالله(ع) همه مواردی را که از آنها نام بردم را یکجا در بطن و متن خود دارد.
ابعاد «نهضت سرخ عاشورا» و «مکتب سبز حسینی» آنچنان متعدد، متکثر و لبریز از شور، معرفت، حماسه و هیجان است که شما میتوانید برای یک بچه دو ساله، سه ساله، 10 ساله، یک نوجوان 13 یا 15 ساله، یک جوان 20 ساله و یا برای یک پیرمرد 70 یا 90 ساله از این قیام و حماسه بگویید. برای همه این گروه سنی میتوان از قیام عاشورا گفت و برای همه آنها میتوان الگو معرفی کرد. اگر از فرمایش خود امام حسین(ع) که فرمودند دلیل قیامشان زنده نگهداشتن سنت الهی و دین رسول خدا است بگذریم؛ آنچه این حماسه را طی 14 قرن آنچنان که شما در پرسشتان به آن اشاره کردید زنده نگه داشته «اخلاص» است. هر چیزی که خالص است؛ مانده، میماند و خواهد ماند.
پیشاز ما افرادی آمدهاند و رفتهاند؛ ما نیز میرویم و بعد از ما نیز انسانهایی به دنیا میآیند و از دنیا میروند. آنچنان که طی این 14 قرن با شرایط بسیار سختی که بر مسلمانان گذشته این حماسه باقیمانده و به دست ما رسیده است، به تحقیق و بیتردید نیز بعد از ما نیز این حماسه زنده خواهد ماند و دچار تغییر نخواهد شد. چراکه آنچه به وقوع پیوسته امری تحمیلی نبوده بلکه برآمده از سر اخلاص است و جنس خالص، عمر و دوامش ابدی و ازلی است.
شما از چگونه روایت کردن پرسیدید. اصل روایت بسیار ساده است. اینکه آقا امام حسین(ع) به این دلیل یا به این دلایل قیام کرد. خوب ممکن است نوجوان بپرسد چرا صلح نکرد؟ چرا که آرامش و صلح با فطرت انسانها سازگارتر است. اینجا بار دیگر برای پاسخ به همین نوجوان که به فطرت انسان اشاره میکند باید جوابی فطری داد؛ اینکه انسان، ذات و فطرتش مخالف ظلم است.
همه قبول داریم که انسانها دوستدار خدا هستند. همه قبول داریم که انسانها به شکل ذاتی و فطری عدالتطلب هستند. حرف من این است که همین مواردی که همه قبول داریم را برای نوجوان بیان کنیم.
کدام نوجوان ما این مسئله را میپسندد که به او بگویید من دوست دارم یکی را بُکُشَم؟ یا دوست دارم بچهای کشته شود؟ یا از آن نوجوان بپرسیم آیا دوست داری اموال کسی به غارت برده شود؟ همین بیان ساده با زبان ساده همان اصل مهمی است که نوجوانها به خوبی متوجه میشوند و آن را میپسندند. اگر بتوانیم همین زبان و بیان را در امر داستاننویسی یا نگارش مقتل نیز برای گروه سنی نوجوان و جوان لحاظ کنیم به قطع اُنسِ آنها با این آثار ادبی بیشتر میشود.
من به جِد و جَهد به این مسئله، خاصه در حوزه داستاننویسی و نگارش مقتل ایمان دارم که تا جایی که میتوانیم از حواشی بپرهیزیم. از توصیفات اضافه و اضافی پرهیز کنیم. هر چقدر صریح و مستقیم به روایت بپردازیم، مخاطب در مواجهه با اثر ما احساس زنده بودن میکند. اگر غیر از این باشد صادقانه باید گفت که نوجوان و جوان امروز با چنین آثاری زود خسته میشود و کتاب را با سرعت کنار میگذارد. ساده و روان گفتن و نوشتن است که نوجوان و جوانان امروز آن را به خوبی متوجه میشود.
از نوجوانان مختلف و متعددی در مواجهه با این کتاب بازخورد گرفتم و جالب است بیشترین بازخوردهای آنها در رسانههای ارتباط جمعی و شبکههای اجتماعی بر بستر فضای مجازی بوده است. اینکه دیدم روز شهادت امام حسین(ع)، یا طی ایام اربعین، همین نوجوانان گوشهای کنار هم جمع شده و صفحه به صفحه این مقتل را دستبهدست میچرخاندند و مطالعه میکنند. حتی یک دختر خانم 9 یا 10 ساله را به چشم دیدم که کتاب مقتل را در دست گرفته بود و تعدادی از دوستان و همبازیهایش دورش نشسته بودند، یک جمعیت هشت یا 10 نفره و او داشت «مقتل حسینی نوجوان» را برای آنها میخواند. بسیار هم ساده میخواند، بچهها و خانوادههای آنها نیز ارتباط برقرار میکردند و بسیاری از این پیامها را در همان شبکههای اجتماعی برای من میگذاشتند.
برای مثال پدری این پیام را برای من نوشته بود که «خدا خیرتون بده. بچههای ما فهمیدن که دلیل قیام امام حسین(ع) چی بود؟ ما خودمون نمیتونستیم اینو توضیح بدیم»؛ چرا والدین این جمله را میگفتند؟ چون به قول معروف من هیچ اطناب، لغات سنگین، مطنطن گویی یا توصیف اضافی را در این اثر لحاظ نکردم. همان روایت؛ تأکید میکنم عین روایت را با استناد به بحث مستندات متقنی که در دست داشتم کار کردم. از حاشیهها پرهیز کردم و روی مطلب اصلی دست گذاشتم.
بگذارید خاطرهای برایتان بگویم. قبل از نگارش کتاب «مقتل حسینی نوجوان»، حاجآقا درستکار را که او را مخاطبان در تلویزیون بسیار دیدهاند در حرم حضرت معصومه(س) دیدم. از او پرسیدم که میخواهم برای بچهها مقتل بنویسم، چه بنویسم؟ او نیز تأکید داشت که «همان مطالب و عین روایت را ساده بنویس اما زیاد از خون و خونریزی سخن نگو»؛ اینجا همان بحث ظرفیت است که به میان میآید.
اما بحث مستند بودن! مستند بودن یعنی اینکه چیزی ننویسم که خدای نکرده فردا روزی همین نوجوانان گریبان من را بگیرند؛ یا خداینکرده من با اثرم برای آنها، بهویژه برای بچههای نوجوان و جوان شبهه ایجاد کنم!
روایتهای مختلف و متعددی از واقعه عاشورا میان ما وجود دارد که برخی از آنها بسیار هم معروف هستند؛ اما اگر بدانیم که مستند نیستند، جرئت نمیکنیم که دوباره آنها را بگوییم. با صدای بلند میگویم که بسیاری از این روایات صحیح نیستند! حتی خود علامه مجلسی نیز برخی از روایتهایی را که مستند نیستند در کتاب ارجمند «بحارالانوار» آورده و زیرش نوشته صحیح نیست! اما شوربختانه وقتی محقق ما به این جملهها توجه نمیکند باعث میشود که روایت ما از روایت اصلی فاصله بگیرد و به همین سبب است که میبینیم با وجود همه کوششی که بزرگان، محققان، پژوهشگران و دلدادگان مکتب حسینی برای انتقال این معارف به کودک، نوجوان و جوان امروزی دارند فعالیت آنها آنگونه که باید «برکت» ندارد. چرا که تلخکامانه دروغ به برخی از روایتها و قضایای روایت شده که ما از حادثه عاشورا بیان میکنیم راه یافته است. آنچنان که گفتم متأسفانه برخی از آنها نیز بسیار معروف شده و بسیاری از ما آن روایتها را میشناسند! اما آن روایتها روایت اصلی نیست.
جمله بسیار زیبایی از حضرت علی(ع) داریم که تأکید فرموده فرزندان شما برای زمانه دیگری هستند و برای زمانه تو نیستند. پس باید برای آنها به زبان آنها و برای فردای آنها سخن گفت.
قیام، نهضت و مکتب سرخ و سبز حسینی دغدغه همه است. همین ایام شما به چشم میبینید، وقتی نزدیک محرم یا نزدیک اربعین میشویم؛ همین بچههای نوجوان و جوانی که شاید از دید ما خیلی از مسائل را رعایت نمیکنند و ما نقدی به آنها داریم؛ اما در همین ایام در همان فضای مجازی مداحی دانلود میکنند؛ روی تلفنهای هوشمند خود نصب میکنند؛ لباس سیاه میخرند؛ علم درست میکنند. چرا این اتفاق میافتد؟ به همان دلیل که پیشاز این گفتم؛ «اخلاص» امام حسین(ع) است که قیام او را زنده نگه داشته است. چرا که این قیام با همان هدف مقابله با ظلم و دفاع از مظلوم، چون امری فطری و ذاتی است پس بر هر نگرشی غلبه دارد.
اینچنین است که جامعهای که با معارف حسینی و مکتب اباعبدالله(ع) آشنا باشد آن را به عنوان سبک زندگی قبول میکند. وقتی شاهدیم که بخش مهمی از سبک زندگی مردمان ایرانزمین با ایام ماه محرم، صفر و اربعین سید و سالار شهیدان، تاسوعا و عاشورای آن بزرگوار گره خورده چرا از این بستر برای ارائه محتوای صحیح استفاده نکنیم.
چه نکته ظریف و دقیقی را نوجوانان با شما مطرح کردهاند.
بیشتر هم به این مسئله اشاره داشتم که برای گفتن و نوشتن از حماسه اباعبدالله(ع) برای نوجوان و جوان باید از شور، احساس و جذبه نیز سخن گفت؛ این زبان است که برای نوجوان و جوان اثرگذار است و او را با کتاب همراه میکند.
مسئله دیگر آنکه نورانیتِ ذاتی است که در بطن ائمه اطهار(ع) و خاندان پاک و مطهر ایشان وجود دارد. اینجا تشبیه چهره حضرت عباس(ع) به قرص ماه روایت نورانیت جسمی نیست! که بخواهیم آن را بیان کنیم. این همان پاک بودن و منزه بودن از نظر معنوی است. وقتی نوجوانی چون حضرت قاسم(ع) میخواهد دل به میدان نبرد برای شهادت بسپارد نمیتوانیم بگوییم که شهادت او بیفایده بوده یا برای دنیاطلبی بوده است.
پس فردی که با وجود نوجوانی، چنان بلندای نظری دارد که در کنار ولایتپذیری، حاضر است برای عمویش شهید شود؛ آن هم در راستای رسالتی که امام حسین(ع) برای زنده نگهداشتن سنت جدش (پیامبر مکرم اسلام) داشته، پس این نوجوان در اوج معرفتِ مبانی عرفانی و الهی است. چنین فردی و یا چهرهاش نمیتواند مانند ماه بدرخشد؟ پس این مسئله بحث وراثت نیست که بحث معنویتِ برآمده از احساس است و گفتن این احساس برای مخاطب نوجوان که خود را مانند حضرت قاسم(ع) در مقام نوجوانی میبیند، برای الگو گرفتن از بزرگی چون او حتی به این جزئیات نیز دقت میکند امری طبیعی و الزامی است.
باید بگویم اگر توفیقی برای این کتاب در همراهی مخاطبان وجود داشته و دارد؛ تام و تمام لطف امام حسین(ع) بوده و در کنار لطف و اشاره شما باید صاقانه بگویم من در تمامی این علوم نه ادعای دانشی دارم و نه مطالعاتی عمیق و پژوهشی داشتم.
اما از زمان نوجوانی خودم که پایم به مسجد باز شد ارتباط خود را با افزوده شدن سن و سالم با نسل نوجوان حفظ کردم. یعنی ارتباط با نوجوانها فصل جداییناپذیر از زیست و زندگی من بوده است. زمانی که این کتاب را نوشتم هنوز افتخار خدمت در مدرسه به عنوان معلم و ناظم را نداشتم؛ اما میدانم که عموم نوجوانها بهویژه نوجوانان امروز دنبال شرایط رسمی نیستند. دنبال آن نیستند که برایشان قانون بگذاریم و بگوییم چهکار کنند و چهکار نکنند؟ سادهگویی؛ سادهگویی و ساده گویی! حضرت آقا نیز همواره در فرمایشاتشان در ارتباطگیری با نسل نوجوان تأکید به ساده صحبت کردن داشته و دارند.
یکی از دلایلی که شما به برخی از آثار ادبیات نوجوان در گونه ادبیات عاشورایی که کمتر مورد توجه نسل نوجوان قرار گرفته اشاره کردید به همین پرهیز قلم از سادهنویسی بازمیگردد. منظور من از سادهنویسی آن نیست که خدای نکرده از الفاظ سطحی استفاده کنیم.
میان همین جامعهای که در آن زیست میکنیم افراد مؤدب و محترم فراوانی هستند که بسیار ساده و معمولی صحبت میکنند. به قول معروف جوری صحبت میکنند که هر فردی صحبت آنها را متوجه میشود. آن کتابهایی که شما اشاره کردید که کمتر مورد توفیق قرار گرفتهاند بهدلیل مطول بودن روایت، بیان جزئیات فراوان که شاید بیشتر حاشیهای است، بالا و پایینهای مختلف و متعدد، توصیفهای اضافی و نظایری از ایندست است که نوجوانان نتوانستند با آن آثار ارتباط برقرار کنند.
یک نظر قاطع و درعینحال ساده دارم و آن اینکه کسی که خوب صحبت میکند میتواند خوب هم بنویسد.
چون نوشتن، همان صحبت کردن است با این تفاوت که شما از زبان استفاده نمیکنید و برای حرف زدن از قلم استفاده میکنید. این بار معنایی بالایی دارد. اینکه من هنگام نوشتن از کلمهای استفاده کنم که بههیچوجه در صحبتهای روزمره از آن استفاده نمیکنم، مسلم است که اثرم را دستخوش تغییر میکند.
اتفاقا چندی پیش با برادرم صحبت میکردم و درباره جنس نوشتارم، او مرا مورد سوال قرار داد که چرا نوشتی «امام رضا(ع) رفت» و ننوشتی «امام رضا(ع) رفتند یا امام رضا(ع) تشریف بردند»؛ به او گفتم این منافی ادب نیست! وقتی که ما در حال صحبت کردن هستیم با نهایت احترام میتوانیم حتی «فعل مفرد» را برای «یک فرد» به کار ببریم. در ادبیات عرب نیز این مسئله رایج است.
اینکه ما بخواهیم تنها بنا به احترام افعال را جمع ببندیم، وقتی منِ مخاطب، پنج، شش فعلِ جمع پشت سر هم بخوانم؛ در حالی که ضمیر متنی که آن را دنبال میکنم مربوط به «یک فرد» و نه «یک جمع» است؛ مسلم است که در ارتباطگیری دچار اطناب و خستگی میشوم.
از همین روی در کنار رعایت ظرافتها و حساسیتها، سعی میکنم تا این نکات ساده را برای نوشتن، خاصه برای مخاطب نوجوان به شدت مورد توجه قرار دهم. خدا را شکر بازخوردهایی هم که تا به امروز از مخاطبان گرفتهام بازخوردهای مثبتی بوده است. همینکه قلمم درباره نوشتن از حضرت ثارالله(ع) و مقتل حسینی توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند خدا را صدهزار مرتبه شاکرم!
نخست آنکه نهضت و مکتب امام حسین(ع) دانشگاهی است که همه رشتهها را دارد. تأکید میکنم همه رشتهها را دارد! یعنی شما میتوانید در این دانشگاه هر رشتهای را در حوزه اخلاق، مبانی اعتقادی، اجتماع، سیاست و یا حتی مؤلفههای فردی و روانشناسی را ببینید، تدریس کنید و از آن محتوا استخراج کنید.
نکته دوم برای شما از سینما مثال میزنم. شما در مواجهه با گونههای مختلف سینمایی یکی را بیشتر دوست دارید. برای نمونه گونه سینمای رمانتیک؛ گونه سینمای اجتماعی یا ممکن است طرفدار گونه وحشت یا سینمای اکشن باشید. کربلا همه این اتفاقها و گونهها را در بطن خود دارد. هم مسائل رمانتیک داخل کربلا وجود دارد و هم اکشن! هم حماسه در آن موج میزند و هم احساس در تمامی آن قابل رصد است. پس این واقعه و حماسه میتواند همه مخاطبان را پای خود نگه دارد و همه را اقناع کند.
وقتی میگوییم حضرت امام حسین(ع) از سر «اخلاص» همه دار و ندار، هستی و نیستی خود را برای خدا و رضایت او هدیه کرد؛ مؤید همین نکته است که نهضت حسینی و حماسه او همه چیز را در بطن خود دارد.
نکته سوم آن است که ما هنوز از امام حسین(ع) چیزی نگفتهایم! سالها و قرنها از آن حماسه گذشته و بسیاری از آثار هم نگاشته و روایت شده؛ اما هنوز ما هیچ نگفتهایم! شما در مدارس ما، در مساجد ما، در دانشگاههای ما دقت کنید و ببینید از امام حسین(ع) چه چیزی وجود دارد؟ صادقانه پرسیدید، صادقانه میگویم که هیچچیزی وجود ندارد! شاید یک یا دو مطلب؛ اما وقتی درباره عظمت واقعه عاشورا، حرکت امام حسین(ع) و نهضت و مکتبایشان صحبت میکنیم، بازتاب آن را آنگونه که شایسته و بایسته این حماسه عظیم است در جامعه شاهد نیستیم. شاید کل جامعه در دهه نخست ماه محرم و یا ایام اربعین، فضای محرمی به خود میگیرد. این حداکثر اتفاق است که اغلب آن نیز بُعد احساسی دارد چراکه این بُعد میتواند مخاطب را بیشتر به سمت خود جذب کند.
چرا وقتی میخواهیم از دین یا از حماسه امام حسین(ع) صحبت کنیم در بحثهای تبلیغاتی خود فقط دست روی استدلالهای علمی و عقلی میگذاریم و به توصیف آنها میپردازیم؟ آیا دشمن ما هم همین کار را میکند؟ خیر! ببینید دشمن به جای اینکه بیاید دین ما را زیر سوال ببرد؛ در نقطه مقابل زیباییهای دنیاگرایی را توصیف و بر آن تأکید میکند. اگر از بهشت صحبت میکند، بهشت امریکایی را توصیف میکند. پس از یکسو، وجهه خود را حفظ میکند که به هیچ دینی توهین نمیکند و از سوی دیگر سهمگینترین ضربهها را به پیروان دین اسلام خاصه شیعیان وارد میکند.
کربلا لبریز از توصیف است، آنهم زیباترین توصیفها! در مواجهه با واقعه کربلا میتوان عظیمترین و زیباترین مباحث برآمده از عشق و احساس را گفت و به همان میزان مباحث مربوط به شهادت را. در آن عقاید و اخلاق به همان میزان جایگاه دارند که احکام شرعی. وقتی درباره نماز اول وقت صحبت میکنیم باز هم در اوج قساوت و حمله دشمنان در روز عاشورا شاهد برقراری نماز اول وقت هستیم. پس به واسطه توصیف عاشورا در تمامی ابعاد و نهفقط یک بُعد آن میتوانیم بسیاری از اهداف سیاسی و اجتماعی خود را بهراحتی و با زبانی که طرف مقابل نیز از آن لذت ببرد بگوییم. به گونهای که دارد قصه میشنود.
با صدای بلند میگویم که مردم عاشق قصه کربلا هستند. نسل نوجوان و جوان بیشترین ارتباط را با روایت و قصه برقرار میکنند. پس حماسه کربلا را توصیف کنیم بهجای آنکه سراغ استدلالهای پیچیده برای روایت آن برویم. مسئلهای که در آن بسیار تأکید دارم آن است که واقعیتها را بیان کنیم و با افزودن مواردی که سندی متقن درباره آن وجود ندارد این حماسه عظیم و ماندگار را بیبرکت نکنیم. آنچنان که از زبان معصوم شنیدهایم که اگر تمام مردم کلام ما را و واقعیت نگاه ما را بشنوند و دریابند به قطع و یقین از ما تبعیت میکنند و ما را دوست خواهند داشت.
اگر بخواهم دقیق پاسخ پرسش شما را بگویم به قطع پاسخ دادن به آن نیاز به روزها و ماهها صحبت کردن دارد، به برگزاری سمینارها و جلسههای مختلف که بخواهیم بگردیم و ببینیم که کلام امام حسین(ع)، هدف و فلسفه قیام ایشان چه بود؟
ممکن است ما بنا به نیاز امروز خود مسئلهای را از این حماسه بزرگ بیان کنیم و بخشی از آن را بیان نکنیم؛ اما مهم آن است که تام و تمام این حماسه در تاریخ رُخ داده، باقیمانده و موجود است و تا ابد نیز بهسبب همان «اخلاص» وجود خواهد داشت. آنچنان که خود حضرت نیز بهصراحت بیان کردهاند که دلیل قیام من اصلاح بود، اصلاح امت جَدَم. دلیل قیامِ من، مبارزه با فساد و باقی ماندن انقلاب پیامبران بود.
به همین امروز خود نگاه کنیم. وقتی ما میخواهیم بگوییم که چقدر پیشرفت کردهایم، نخستین کاری که میکنیم چیست؟ اینکه ابتدا ارجاعی به گذشته میزنیم و آنچه در گذشته بوده را روایت میکنیم و بعد آنچه که امروز به آن رسیدهایم؛ این چنین پیشرفت خود را بیان کرده و به رخ میکشیم.
به نهجالبلاغه دقت کنید؛ وقتی امیرمؤمنان(ع) درباره حضرت زهرا(س) و خطبه فدکیه سخن میگویند. ایشان درباره جایگاه حرف میزنند. اینکه خطاب به مسلمانان میفرماید که شما قبل از پیامبر چه بودید؟ چه میکردید؟ چه جنایتهایی را مرتکب میشدید؟ و حال امروز بعد از پذیرش دین اسلام میتوانید رشد خود را ببینید. پس چرا دوباره تلاش میکنید تا به جاهلیت برگردید؟!
جنس قیام امام حسین(ع) نیز همینگونه بود. اینکه پیامبر بهعنوان نماینده خدا انقلابی کرد، اسلام را ارائه داد، آن را تثبیت و معارفش را ترویج داد و انسان دارای حیات را زنده به معنای انسانیت کرد و حکومت مردمی تشکیل داد.
مسلم است فردی هدایت پیامبر ختمیمرتبت را نمیپذیرد و به عقب برمیگردد میشود «یزید» یا «معاویه» میشود. کسی که صفات و عملش نتیجهاش جز پایان دین اسلام و پایان حکومت خدا نبوده و نیست! اینجاست که امام حسین(ع) قد راست میکند و بهعنوان امام و نماینده خدا برای احیاء دین اسلام قیام میکند. چراکه امام حسین نسبت به دین غیرت داشت. نسبتبه آن حرکت نخست رسولالله(ص) و دلیل قیامش ایمان داشت. دین نه فقط به این معنا که باید کار خوب انجام داد، خیر! به عنوان نظامی که انسان را انسان نگه میدارد؛ نه آنکه انسان را به حیوانیت که امروز شاهد هستیم که برخی از جوامع به آن سمت حرکت میکنند رهنمون شود. آن دیگر دین نیست.
اسلام بهعنوان دین انسانیت، دین منطق و دین عقل؛ امروز در برخی از کشورها دست افرادی افتاده که میخواهند دوباره به جاهلیت برگردند. چه جاهلیتی؟ جاهلیتی که در آن فاسدها بر مردم حکومت میکردند. عدالت از بین رفته است. فقرا هر روز بیشتر فقیر میشوند و اغنیا بیشتر ثروتمندتر!
دنیایی که انسانیت در آن شأنی ندارد، دنیای جاهلیت است و زمانه امروز ما نیز بخشی از آن را بازتاب میدهد. جنایات رژیم غاصب صهیونی و دولتمردان آن زیر سوال بردن شأنیت انسان، شأنیتی که دین اسلام بر آن تأکید داشته، است. از نبی مکرم اسلام(ص) تا تمامی ائمه اطهار(ع) بر بلندای جایگاه انسان و شأنیت او تأکید داشتهاند، بر عدالت تأکید داشتهاند. به سبب برهم خوردن عدالت و روی کار آمدن یزید و یزیدیان بود که امام حسین(ع) را به قیام واداشت.
اگر بخواهم دلیل قیام امام حسین(ع) را بیان کنم؛ با صراحت میگویم که دلیل آن برای حکومت نبود. دلیل آن بود که انسان، انسانیتش روزبهروز به سمت آدمیت حرکت کند، به سمت رشد حرکت کند، نه آنکه روزبهروز به سمت حیوانیت گام بردارد.
در تمام مصاحبههایم گفتم که از نوشتن برای اهل بیت(ع) نترسید. بنویسید و ساده بنویسید. به این فکر نباشید که مطالب را سخت و پیچیده بیان کنید. سخت و پیچیده بیان کردن بهمعنای زیبایی یا خودمانی بگویم «خوشگلی» مطلب نیست.
کلام اهل بیت(ع) را باید گفت و باید بسیار ساده گفت. مثل اینکه دارید با بچه خودتان صحبت میکنید. وقتی در مسیر صحبت با فرزند کودک و نوجوان خود هستید آیا سراغ حواشی میروید؟ خیر! خیلی از چیزها که دانستن و ندانستن آنها لزومی ندارد را کنار میگذارید و اصل قضیه را بازگو میکنید.
مخاطب را نباید خسته کرد باید نوشت و فراموش نکنیم که همه مخاطبان ما به شکل فطری و ذاتی به دین و دینداری علقه و علاقه دارد. پس از همین علقه و علاقه بگوییم نه اینکه با پیچیده گفتن و مطنطن نوشتن او را از آثار دینی جدا کنیم.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام