کد خبر: 4297663
تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۶
در نشست «بررسی مضامین داستانی سهروردی» مطرح شد

دنیا با اتصال به خدا، ملکوتی می‌شود

پژوهشگر فلسفه گفت: در نظر اهل معرفت، دنیا یک زندان و ظلمت‌کده است، از طرفی چون جنبه اتصال به خالق و عالم نور دارد، محل کسب نور و کمال خواهد شد.

دنیا با اتصال به خدا ملکوتی می‌شود
 
به گزارش ایکنا، محمد خیاط زنجانی؛ پژوهشگر فلسفه، شامگاه 10 مردادماه در نشست علمی «بررسی مضامین فلسفی در داستان‌های شیخ اشراق» با بیان اینکه یکی از داستان‌های حائز اهمیت که آثاری در تبیین این داستان نوشته شده است داستان، غربت غربی است، گفت: از نظر سهروردی نظام عالم به سه بخش تقسیم می‌شود؛ عالم غرب، عالم وسطی و عالم شرق. شرق محیط نورانی و غرب، محیط ظلمت، تاریکی و مادی است. عالم وسطی هم بین غرب و شرق، همین دنیایی است که در آن زندگی می‌کنیم.
 
وی افزود: ما در عالم شرق بودیم و از عالم نور به سمت ظلمت حرکت کردیم؛ اینکه آدم ابوالبشر در بهشت زندگی می‌کرد که همان عالم نور بود و عالم ماده، عالم ظلمت است و ما از آن جهت که جسمانی هستیم ظلمانی و از آن جهت که روحانی هستیم نورانی هستیم. مولانا در این باره می‌گوید: بشنو از نی چون حکایت می‌کند/ وز جدایی‌ها شکایت می‌کند/ کز نیستان تا مرا ببریده‌اند در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند که نیستان همان عالم نورانیت و شرق است. به قول فردوسی، مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک/ چند رویزی قفسی ساخته‌اند از بدنم.

خیاط زنجانی با بیان اینکه در نظر اهل معرفت، دنیا یک زندان و ظلمت‌کده است، تصریح کرد: همین دنیا چون جنبه متصل به خالق و عالم نور دارد، از این جهت محل کسب نور و کمال خواهد شد. بنابراین وقتی نام این داستان را غربت غربی می‌گذارد یعنی انسانی که هبوط به عالم ماده و عالم غربت غربی پیدا می‌کند. این پژوهشگر اضافه کرد: نفس و روح انسان از ظلمت دنیا و تعلق به مادیات و عالم جسم گریزان است و می‌خواهد به عالم بالا برگردد؛ طبق این داستان، در سرزمین ماوراءالنهر قرار می‌گیرد که عالمی ملکوتی و فراگیر از این عالم و به تعبیری عالم وسط است، یعنی عالمی که نور مطلق نیست و ظلمت هم نیست و در اینجا به مشکلاتی برمی‌خورد؛ از اینجا راهیِ سفر به سرزمینی به نام قیروان می‌شود که نماد عالم دنیا و مادی است؛ سهروردی می‌گوید: قیروان، جهان مادی است و انسان در اینجا گرفتار اسارتی در دل چاه می‌شود که همان نیازهای ظلمانی و جسمانی است. سهروردی اگر در دل سرزمین قیروان چاه ظلمانی تعریف می‌کند یعنی خود دنیا، ظلمانی نیست بلکه اسارت در دنیا است که ظلمت ایجاد می‌کند وگرنه انسان در دل این دنیا می‌تواند جنبه نورانی داشته باشد و این نکته مهمی است.
 
خیاط زنجانی افزود: شیخ هادی در کتاب غربت غربی، نماد اتصال به عقل فعال و یا فرشته وحی است. او اضافه کرد: عقل فعال مانند خورشیدی است که تشعشع می‌کند و به واسطه آن ما به محسوسات و غیر آن علم پیدا می‌کنیم؛ منتهای رشد معرفتی و نورانی انسان هم رسیدن به همین عقل معرفتی است. 
 
 وی ادامه داد: از نظر حکما عقل مراتبی دارد؛ یک مرتبه عقل هیولایی که حداقل عقل است و کم کم کمال پیدا کرده و عقل بالملکه و مستفاد می‌شود و شیخ هادی یا همان فرشته وحی بالاترین مرتبه عقل خواهد بود. خیاط زنجانی تصریح کرد: راوی داستان در کنار برادرش، عاصم که همان عقل نظری است قرار می‌گیرد که اشاره به ماجرای حضرت موسی(ع) دارد؛ موسی(ع) وقتی از خدا خواست تا شرح صدر به او بدهد و برادرش هارون را وزیر او قرار دهد با برادر طی طریق کرد و عاصم هم در کنار راوی داستان قرار می‌گیرد تا بتواند طی طریق کند؛ سهروردی که راوی است قصد دارد از چاه ظلمت که یک عمل و رفتار است رها شود، یعنی عمل انسان باید در کنار عقل نظری قرار بگیرد که همان حکمت عملی است، پس حکمت عملی نوعی معرفت است.
 
این استاد دانشگاه در ادامه بیان کرد: حکمای ما در اینجا نوآوری ویژه‌ای داشتند و آن را نوعی فکر، عمل و باور دانسته‌اند نه صرفا یک عمل و رفتار. سهروردی سفر از چاه و معرکه ظلمت دنیا را به زیبایی تبیین کرده است و بعد از اینکه از این چاه توسط شیخ هادی رها شدند به مقام کوه طور می‌رسند و کوه طور جایی است که موسی(ع) با نور آشنا می‌شود؛ نور اول مادی است و نور دوم، حقیقی است؛ نور مادی در قالب درخت آتشین با موسی(ع) مواجه شد و سهروردی اشاره دارد که رسیدن به کوه طور رسیدن به ادراک به واسطه تجلی و درک حقایق عالم ماده است.
 
این پژوهشگر با بیان اینکه در این داستان، انسان باز هم طی طریق می‌کند ولی در مسیر با یأجوج و مأجوج مواجه می‌شود، افزود: سهروردی داستان‌های خود را با آیات قرآن شروع می‌کند لذا به کوه طور و فرشته وحی و یأجوج و مأجوج اشاره کرده است؛ یعنی انسان باید از وسوسه‌ها و تعلقات بگذرد تا به معرفت حقیقی برسد. وی افزود: آخر و پایان داستان نکته ظریف و دقیق دارد، اتصال به عالم نور و عقل فعال، نباید یکبار باشد بلکه هر زمان باید رخ دهد و امکان صیرورت وجود داشته باشد
خیاط زنجانی با اشاره به داستان عقل سرخ سهرودری و با بیان اینکه این داستان مانند آواز پر جبرئیل ابعاد معرفت‌شناسی دارد تصریح کرد: جنبه معرفت‌شناختی حکمت اشراق در این داستان مطرح است؛ داستان اینگونه آغاز می‌شود که آیا مرغان زبان یکدیگر را می‌فهمند؟ عقاب به آن پاسخ مثبت می‌دهد و بعد گرفتاری‌هایی برای او پیش می‌آید. در ادامه افزود؛ یکی از مباحثی که سهروردی ورود جدی به آن داشت مسئله رابطه تفکر و زبان است؛ گاهی تفکر، گفت‌وگوی با خود است. با این مبنا تفکر خودش، بیان و گفت‌وگو است و رابطه متقابل بین این دو وجود دارد.
 
خیاط زنجانی با اشاره به داستان‌ دیگری از سهروردی به نام «روزی با جماعت صوفیان» بیان کرد: یکی از چیزهایی که به سهروردی نسبت داده می‌شود این است که سهروردی صوفی است و در واقع نفس راه اندازی این داستان و تأسیس فلسفه اشراق نفی این ادعاست. سهروردی در حکمت الاشراق می‌خواهد نگاه‌های صوفی مسلکانی که به هیچ‌گونه برهان و استدلالی معتقد نیستند را در قالب یک چارچوبی به نام حکمت اشراق قرار دهد و در واقع برای گریز از صوفی‌گری‌های غیر عاقلانه و غیر حکیمانه در داستان با جماعت صوفیان همراه می‌شود. این مدرس دانشگاه در پایان با تأکید بر این موضوع که بهتر است در حوزه اندیشه فلسفی از ظرفیت داستان استفاده کرد، همان گونه که حکمای ما از آن بهره برده اند گفت: امروز فعالان حوزه تربیت و ترویج حکمت در جامعه به آثار سهروردی به خصوص داستان‌ها توجه داشته باشند. بازنویسی و بازخوانی این داستان‌ها ابعاد و لایه‌های پیدا و پنهان حکمت شیخ اشراق را بیان می‌کند و سبب رشد تفکر فلسفی در جامعه ما خواهد شد.

دنیا با اتصال به خدا ملکوتی می‌شود

انتهای پیام
captcha