سرویس اندیشه ایکنا؛ به مناسبت یک هزار و پانصدمین سالگرد میلاد رسول خدا(ص) به سراغ سیره پژوهان و نویسندگان این عرصه رفته تا ایام ولادت رئوفترین خلق خدا، برای مخاطبان اهل معنا با کلام معرفتافزایی از راه، روش و سیره پیامبری که رحمت است برای همه اهل جهان، همراه باشد.
در این مجال به سراغ حجت الاسلام محمدحیدر مظفری ورسی رفتیم تا پیرامون کتاب «نگرانی های پیامبر» با او گفتوگو کنیم. او علاوه بر این اثر، کوششهای دیگری در زمینه سیره پژوهی دارد، کتاب «زندگانی و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله در روایات (اهل بیت علیهم السلام) » که در( ۲0 جلد) فراهم شده است، یکی از مهمترین کارهای اوست. او در این اثر با الگو گرفتن از روش علامه مجلسی، سیره رسول اکرم(ص) را براساس روایات اهل بیت(ع)، با اندکی تغییر در روش نگارش، فصلبندی و آوردن برخی روایات که به نحوی در دسترس علامه قرار نداشته و نیز با حذف برخی روایات دیگر به زبان روز و تفصیل بیشتر مورد بررسی قرار داده است.
در حال حاضر شش جلد از این اثر در تاریخ و سیره نبوی برای اولین بار در این سبک و سیاق انجام شده، چاپ و نشر یافته است. از دیگر آثار او میتوان به کتابهای: مادران چهارده معصوم، در جستجوی حق (نگرشی در چهار زمامدار پس از رسول خدا(ص)، ذکر و یاد خدا در قرآن و سنت(بررسی آسیبها و راه کارها)، نگرانیهای پیامبر(ص)، نقش تربیتی مرگ اندیشی در آثار اسلامی اشاره کرد.
مشروح گفتوگو را در ادامه میخوانیم :
ایکنا - کتاب «نگرانیهای پیامبر(ص)» عنوان تأملبرانگیزی دارد و در مواجهه با آن، اولین سؤالی که به ذهن هر خوانندهای میرسد این است که آیا پیامبر اکرم(ص) که «رحمة للعالمین» بودند و مأموریت هدایت بشریت را بر عهده داشتند، واقعاً دغدغهها و نگرانیهای داشتند که شاید ما کمتر به آنها توجه کردهایم؟ اساساً ایده پرداختن به «نگرانیهای پیامبر» از کجا شکل گرفت و چه چیزی شما را بر آن داشت که این جنبه از شخصیت و رسالت پیامبر(ص) را مورد کاوش قرار دهید؟
با توجه به شخصیت پیامبرگرامی اسلام(ص) و زحمتهای آن حضرت و نقش اصحاب و یاران همراه ایشان در پیشبرد اسلام، جملگی سبب شد تا این کتاب نوشته شود و نیز این مسئله وجود داشت که بعد از رحلت پیامبر(ص) اصحاب و یارانشان در شکلگیری جامعه نقش بسیار مهمی داشتند. البته در این زمینه متأسفانه تغییر ناخوشایندی ایجاد شد که منجر به این تصور در عدهای از اندیشمندان اسلامی شد و دیدگاهی افراطی نسبت به قداست صحابه و جایگاه آنان ایجاد و ترویج شد. مسئله این بود که اصحاب پیامبر(ص) همه عادل هستند و فعل آنها قابل خدشه نیست و در مورد کار آنها نباید سوال کرد. در این زمینه آنچنان پیش رفتند و کتابهای تاریخی و حدیثی درباره آنها نوشته شد تا جایی که آنهایی که در این زمینه روشنگری میکردند را تکفیر میکردند و میگفتند کسی که با اصحاب و تابعین مخالفت کند ولو اینکه دانشمند باشد، انسان گمراهی است، حتی نسبت به تابعین یعنی نسل بعد از صحابه و یاران پیامبر(ص) هم چنین نظری داشتند و عقیده و محبت به صحابه را جزء ایمان میدانستند و دشمنی را کفر و طغیان. این موضوع به ویژه توسط اهل سنت ترویج میشد، حال آنکه ما اگر این مسئله را به قرآن عرضه کنیم به عنوان مثال، در سوره مبارکه جمعه خداوند میفرماید؛ وقتی از اصحاب و یاران متاعی را در بازار میبینند پیامبر(ص) را رها کرده و به دنبال خرید و فروش خود میروند، در حال اقامه نماز آن حضرت را رها کرده و به دنبال کارهای شخصی خود میروند، این نشان میدهد اصحاب در زمان مجاورت با پیغمبر(ص) حضور او را نگه نداشتند. این موضوع بیانگر این است که نقل کردن صحابه و اشکال بر عملکرد آنها موجب ضلالت کسی نیست در احادیث پیغمبر(ص) هم میبینیم که شخصاً پیامبر(ص) برخی از اصحاب را مورد مذمت قرار دادهاند و یا به یک سری از عملکرد آنها اشکال گرفتهاند. در بین این روایتها آنچه مغفول مانده بود، اظهار خوف و نگرانی پیامبر(ص) بود. پیامبر بارها از دو کلمه اخافو و اخوف استفاده میکردند که در ادبیات عرب یعنی نهایت و شدت نگرانی، این نگرانی نسبت به آینده استفاده میشد که در مرحله اول از عملکرد همین صحابه بعد از پیغمبر(ص) و در زمان نبود حضرت بوده است. مجموع آنچه مطرح کردم انگیزهای شد که این دسته از احادیث را مورد بررسی و جمع آوری قرار دهم.
ایکنا - در جریان سقیفه در خصوص مهاجرین صحبت بیشتری شده، اما انصار چه انگیزهای برای پیوستن به جریان سقیفه و مخالفت با امیرالمؤمنین(ع) داشتند؟
در همین دستهبندی اصحاب پیامبر(ص) که دقت میکنیم، مهاجرین که از مکه آمده بودند و انصار که در مدینه ساکن بودند و پیامبر(ص) به آنها پناه برده بودند. این دستهبندی که در منابع تاریخی هم آمده نشان میدهد که یک سری تقابلهای فکری و اجتماعی بین این دو گروه و در زمان پیغمبر(ص) بوده است. در پاسخ به این پرسش باید سه مورد را در نظر گرفت: مخالفت یک عده با امیرالمؤمنین(ع) شخصی بود، افرادی که سابقه خوبی نداشتند و معلوم الحال بودند و هنگامی که پیامبر(ص) آنها را زیر یک پرچم قرار میدادند در همانجا مخالفت و شکایت داشتند. جهت دوم این است که در حقیقت انصار یک نوع پاداش خواهی برای خود در نظر داشتند، چرا که آنها پیامبر(ص) را حمایت کردند و یاری آنها باعث ایجاد حکومت اسلامی شد و گمان آنها بر این بود که میراث بر پیامبر(ص) در حکومت هستند. جهت سوم اقدام پیشگیرانهای که سبب میشد انصار بر علیه مهاجرین تندرویهایی داشته باشند، چرا که معتقد بودند که جانانه از پیامبر(ص) دفاع کردهاند و ممکن است مهاجرین کینههایی داشته باشند و در نبود پیامبر(ص) حسادتها و کینهها را علنی کنند، لذا سبب شد در سقیفه جمع شوند و به دور از مهاجرین و دیگران بخواهند خلافت را به دست بگیرند و در آخر هم شکست خوردند.
ایکنا - شأن و مرتبه اهل بیت(ع) بارها توسط پیامبر(ص) مورد تأکید قرار گرفته بود چه در منابع شیعه و چه اهل تسنن، چرا پیامبر(ص) از این بابت نگران بودند؟ آیا این نگرانی برای اهل بیت(ع) کوتاه مدت بود یا آینده را نیز در بر میگرفت؟
پیامبر(ص) از ابتدا درباره اهل بیتشان(ع) سفارشهای ویژهای داشتند و جایگاه آنها خصوصا امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) را در هر موقعیتی به جامعه معرفی میکردند . در حقیقت پیامبر یکسری قرائن و شواهد را در اصحاب و یارانشان دیده بودند که برخی بخاطر قدرتطلبی و برخی به جهت حسادت ممکن است بعد از ایشان رهبری امیرالمؤمنین(ع) را قبول نکنند و یکسری مخالفتهایی داشته باشند؛ لذا بارها امیرالمؤمنین(ع) را معرفی کردند و اگر اطرافیان پیامبر(ص) مأمن بر او و تسلیم بر اسلام بودند باید جایگاه اهل بیت(ع ) را با توجه به سفارشات انجام میدادند.
پیامبر(ص) میدانستند در بین اصحاب، یکسری منافقین و همچنین کسانی هستند که اینها با انگیزه دینی اسلام را قبول نکردند؛ بلکه نسبت به آینده آن و جایگاه و رهبری و قدرت طمع دارند که بعد از پیامبر(ص) آن را در دست بگیرند، لذا پیامبر(ص) در کنار بیان جایگاه اهل بیت(ع) از روش دیگری برای بیان آن استفاده میکردند که همین مسئله «خوف و نگرانی» از برخی اصحاب و یاران بود. از این رو نگرانی حضرت مقطعی نبود، بلکه یک مسئله پایدار و همیشگی در طول تاریخ بوده است، همانطور که پیامبر(ص) بارها فرمودند که اسلام بعد از من، فرازمانی و فرامکانی است و باید مبلغانی داشته باشد که خاندان من هستند.
ایکنا - پیامبر اکرم(ص) در حدیثی میفرمایند: هرگز بر امتم، از سوی مؤمن و مشرک نگران نیستم، نگرانی من از سوی منافقِ دانا زبان است که میگویند آن چه را میشناسید و عمل میکنند آن چه را نمیشناسید؟ پیامبر(ص) علت این مسئله را در امت خود چگونه میدیدند؟
مسئله وجود منافق یک مسئله مسلم است، هم جامعه آن زمان و هم در قرآن در مورد آنان خبر داده شده است. اینکه پیامبر(ص) نسبت به آنها خوف داشتند دو علت عمده داشت. اول اینکه منافقین برخلاف دشمنانی که در خارج از حد اسلام نسبت به ایشان دشمنی میکردند، آنها در درون اسلام و در بین مسلمانان بودند و با بسیاری از آموزههای اسلامی آشنا بودند و جز کسانی بودند که در برخوردهایشان راهکارهای جذب افراد و اینکه چگونه جایگاهشان را دربین مسلمانان حفظ کنند را میدانستند، یعنی از آموزههای اسلام به عنوان یک وسیله برای حفظ شخصیتشان استفاده میکردند. شخصیت آنها خطرناک بود، بنام اسلام زندگی میکردند و پیامبر(ص) هم مجبور بودند با اینها با همان ظاهر اسلامیشان رفتارکنند نه با نیت درونیشان که کفر و نفاق بود.
علت دوم که خطرناکتر بود اینکه؛ پیامبر(ص) به خوبی میدانستند این منافقین در موقعیتهای خطرناک به آلت دستی تبدیل میشوند برای دشمنان بیرونی. در سوره مبارکه بقره از آیه 7 تا 21 این موضوع مطرح شده و جایی که مهم است اینکه به نقش آلت دست شدن منافقین اشاره دارد، در آیه 13 و 14 سوره بقره میفرماید «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ ۗ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَٰكِنْ لَا يَعْلَمُونَ» «وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ» و هنگامی که با اهل ایمان دیدار کنند، گویند: ما ایمان آوردیم و چون با شیطان هایشان [که سرانِ شرک و کفرند] خلوت گزینند، گویند: بدون شک ما با شماییم، جز این نیست که ما [با تظاهر به ایمان] آنان را مسخره میکنیم.
این یعنی، ما در افکار و اندیشه با شما هستیم و با اسلام دشمنیم و اینکه در نماز مسلمانان شرکت میکنیم یا در اجتماعات دیگرشان در حقیقت داریم مسلمانان را تمسخر میکنیم. پس این دو علت، یکی آشنایی با آموزههای دینی و زبان چرب و ملایم آنها و دوم اینکه تبدیل شدن به آلت دست بیگانگان، موجب نگرانی پیامبر(ص) نسبت به اینها بود.
ایکنا- شما در فصلی از کتاب به حدیثی از پیامبر(ص) اشاره کرده بودید که میفرمایند : «برای امتم پس از خود، نگرانم از غفلت پس از شناخت» منظور از این سخن چیست؟
منظور از این سخن یعنی؛ فتنه جویی آشکارا، به تعبیری یعنی، گاهی با اسلام دشمنی دارند و گاهی با آموزههای اسلام آشنایی ندارد و آن را به عنوان وسیلهای برای عملکردهایشان قرار میدهند، اما اگر مسلمانی پیدا شود که در این فضای فکری زندگی کند و با آموزههای آن نیز آشنایی داشته باشد، اگر این فرد آماده شود برای دشمنی کردن با مسلمانان، آگاهانه وارد میشود و از آموزهها و دستورات اسلامی ، از آیات، روایات و نهج البلاغه که در اختیار دارد سوء استفاده کرده و بر علیه اسلام بهره برداری میکند .
ایکنا- ممکن است این مسئله ناظر به مقام امیرالمؤمنین(ع) هم باشد؟ یعنی کسانی که ولی خود را شناختند، اما از این شناخت غفلت کردند؟
بله، چرا که حدیث پیامبر(ص) موضوعی عام را مطرح می کند، یعنی خوف همین است که آنها آگاهانه در مورد آیاتی که در شأن حضرت علی(ع) نازل شده است و در برخی احادیث نیز بیان شده، بر علیه ایشان استفاده میکنند، کما اینکه در جریان هجرت پیامبر(ص) و خوابیدن حضرت امیر(ع) در بستر ایشان، همین آیه را بعدا بر علیه ایشان استفاده کردند و گفتند این آیه در شأن امیرالمؤمنین(ع) نبوده، بلکه در شأن ابن ملجم مرادی قاتل ایشان نازل شده است. در حقیقت اصل خوف و نگرانی پیامبر درباره اینها این است که در عین حقیقت و شناخت، نسبت به اسلام دشمنی دارند؛ دشمنی آگاهانه.
ایکنا - با وجود اینکه پس از پیامبر(ص) قرآن در میان جامعه مسلمین بود، آیا پیامبر(ص) در زمینه برداشت از قرآن هم نگرانیهایی داشتند؟ این مسئله از سوی معارضین بیشتر وجود داشت یا مسلمانان؟
این مسئله در بین مسلمانان بیشتر بود، چرا که معاندین و معارضین، (کسانی که اعتقادی به قرآن نداشتند) دشمنیشان معلوم بود و بعد معجزههایی که در قرآن است و سخنان پیامبر(ص) جایگاهی داشت که دشمن نمیدانست چگونه خدشهای وارد کند و در طول تاریخ هم آمده است که نتوانستند موفق شوند .
اما در مورد این حدیث که من در مورد برداشت از قرآن در آینده نگرانم، از خودیها بوده است، از آنجایی که قرآن ذووجوه است، اینها قرآن را برای تأیید هدف خودشان تأویل میکنند. لذا در طول تاریخ یکی از راهکارهای منافقین این بود که هدف خود را برای ضدیت با اسلام تعیین میکردند و برای اینکه لباس اسلام به تنشان بود، از آیات قرآن برای شعارهایشان استفاده میکردند. برای نمونه، این سوء برداشت را در خوارج که( حافظ قرآن و اهل نماز شب بودند) میبینیم، آنها گروهی بودند که از دامن اسلام برخاستند و در بین مسلمانان شکل گرفتند، اما در زمان شهادت حضرت علی(ع) با همین شعار قرآن، ایشان را به شهادت رساندند و بعد از آن در جنگ صفین نیز با شعار قرآنی به میدان آمدند و حتی در جریان بر سر نیزه کردن قرآن نیز عمروعاص و معاویه در مقابل لشکریانی که به فرماندهی امیرالمؤمنین(ع) بود همین سوء برداشتها را از قرآن داشتند و منجر به وقوع آن اتفاقات در تاریخ شد.
در حال حاضر نیز بزرگترین خطری که جامعه اسلامی را تهدید میکند، استفاده نابجا از آیات قرآن است، جریاناتی مثل تکفیریها اوج این مسئله را دنبال میکنند، آنان آیهای از قرآن یا حدیث نبوی را به عنوان شعار و دلیلی برای عملکردشان انتخاب و اقدام میکنند .
ایکنا – دنیا گرایی موضوعی است که در ادیان مختلف مورد مذمت قرار گرفته، آیا در دین اسلام و به ویژه بیان پیامبر اکرم(ص) چنین نگرانی در خصوص امت اسلامی وجود داشت؟
پیامبر(ص) در حقیقت نگاه به اولویتهایی دارند که اشخاص خود آن را انتخاب میکنند؛ یعنی ایشان میفرمایند، من از طرفی برای مردم حقیقت زندگی را بیان کردم و از طرفی دیگر حقیقت مرگ و جهان آخرت را، لذا آنها به دنیا به عنوان وسیله و به آخرت به عنوان حقیقت عقلی نگاه کنند و در این زمینه رضایت خدا و پیامبر(ص) را در نظر بگیرند، اما ممکن است امت من زندگی دنیایشان را در جایگاهی قرار بدهند که اولویت و هدف زندگیشان را در همین دنیا بدانند و نسبت به آخرتشان دچار غفلت شوند، گویی خلق شدهاند برای دنیا، لذا خداوند در آیه 26 سوره مبارکه «ص» میفرماید: «وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» از هواهای نفسانی برای رسیدن به دنیا پیروی میکنند و آن هدایت و آسایشی که خداوند برای آنها قرار داده است را فراموش می کنند. در حقیقت خوف و نگرانی پیامبر(ص) این است که دنیا را هدف قرار داده شود نه وسیله.
ایکنا – نقش علما و مفسران در جلوگیری از سوءبرداشت از قرآن چیست؟ یا بهتراست اینگونه سوالم را مطرح کنم که چه ویژگیهایی در یک مفسر یا مرجع دینی لازم است تا بتواند در فهم صحیح قرآن راهنما باشد و از انحراف جلوگیری کند؟
در این زمینه، تنها راهکار در مرحله اول حدیث ثقلین است، اگر ما این دو را در کنار هم نبینیم، در کل آموزههای اسلامی و دینی دچار خطا و اشتباه میشویم و در مرحله بعد ما اهل بیت(ع) را مؤید قرآن و قرآن را مؤید اهل بیت(ع) میدانیم، این جمله «انی تارکم الثقلین کتاب الله و عترتی» بیانگر این است که بدانیم این دو در کنار هم مسئله هدایتگری جامعه اسلامی را انجام میدهند، در صورتی که جدای از هم نباشد. در مرحله دوم ارتباط بین این دو است که باید بدانیم ، مثلا یک مفسر و عالم ما باید درک کند که همین قرآن که جزئی از ثقلین است، جایگاه اهل بیت(ع) را در آیه تطهیر، آیه ولایت و.. معرفی میکند و از طرف دیگر نیز باید بپذیریم که اهل بیت(ع) به عنوان مفسر و مبین قرآن هستند و خداوند در آیه 44 سوره نحل به پیامبر(ص) میفرماید: «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» این ذکر که همان قرآن است امکان دارد برای همه قابل فهم نباشد، اما پیامبر(ص)و معصومان(ع) باید برای مردم آن را تببین کنند، لذا عالمان ما باید در تفسیر قرآن از آموزهها و روایات اهل بیت(ع) غافل نشوند تا ما از این سوء تأویلها نجات پیدا کنیم.
ایکنا- اگر نکته پایانی دارید بفرمایید.
پیامبر(ص) رحمه للعالمین است و ما برای تقویت اعتقاد جامعه اسلامی، که امروزه متأسفانه فاصلهای ایجاد شده از سیره و روش پیامبر(ص) و جانشینان او، باید از طریق آیاتی که جایگاه ایشان را معرفی کرده استفاده کنیم. خداوند در آیه 107 سوره انبیاء میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ» این فرستاده وجودش رحمت است ، لذا امر و نهی او فقط برای تکامل ماست، نه اینکه تصور کنیم اگر جایی ما را منع کرده برای ما سدی ایجاد کرده است، بلکه وجود او برای ما پله ترقی و تکامل است و معنای حقیقی نزدیک شدن به مقام قرب الهی است و جمله «رحمه للعالمین» بیانگر تفاوت پیامبر ما، با سایر فرستادههای خداست، پیامبران سابق هم از نظر زمانی و هم از لحاظ جغرافیایی، دارای محدودیت بودند، یعنی برای قوم خاصی بودند و در پیامبران گذشته همه وعده میدادند به پیامبر خاتم، للعالمین، یعنی رسالت پیامبر(ص) شما آنقدر مهم است که فرازمانی و فرامکانی است.
گفتوگو از حدیث منتظری
انتهای پیام